مخفف خوشنود. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : چو ما خشندیم از تو فرزانه رای تو جاوید خشنود باش از خدای. اسدی (گرشاسب نامه). گر بجان خرمی دو اسبه در آی ور بدل خشندی خر اندرکش. خاقانی
مخفف خوشنود. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : چو ما خشندیم از تو فرزانه رای تو جاوید خشنود باش از خدای. اسدی (گرشاسب نامه). گر بجان خرمی دو اسبه در آی ور بدل خشندی خر اندرکش. خاقانی
دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 63 هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 2 هزارگزی باختری مالرو عمومی قیس آباد. باآب و هوای معتدل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 63 هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 2 هزارگزی باختری مالرو عمومی قیس آباد. باآب و هوای معتدل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قانع. راضی. خرسند. (ناظم الاطباء) : بگیتی در ازمرگ خوشنود کیست که فرجام کارش نداند که چیست. فردوسی. تو خواهی که من شاد و خوشنود باشم به سه بوسۀ خشک در ماهیانی. فرخی. امیر گفت... من از وی خوشنودم و سزای آن کس که در باب وی سخنی محال گفت فرمودیم. (تاریخ بیهقی). رسول گفت با تنی درست و شادکامی و همه کارها بمراد و از سلطان معظم که بقاش باد و او را بزرگتر رکنی است خوشنود. (تاریخ بیهقی). و فرستادۀ خدا از او خوشنود بود. (تاریخ بیهقی). و روزگاری داشت با راحت و آسانی و سپاهی و رعیت از وی خوشنود. (فارسنامۀ ابن بلخی). خالق از وی بدوجهان خوشنود دعوت خلق را در او ایجاب. سوزنی. از جهان زو بوده ام خوشنود و بس. خاقانی. دو سال خدمت این بنده کردم و امروز ز بخت شاکر و از روزگار خوشنودم. ظهیر فاریابی. بدم گفتی و خرسندم جزاک اﷲ نکو گفتی سگم گفتی و خوشنودم عفاک اﷲ کرم کردی. سعدی. ، خوشحال. شاد. مسرور. مشعوف. (ناظم الاطباء)
قانع. راضی. خرسند. (ناظم الاطباء) : بگیتی در ازمرگ خوشنود کیست که فرجام کارش نداند که چیست. فردوسی. تو خواهی که من شاد و خوشنود باشم به سه بوسۀ خشک در ماهیانی. فرخی. امیر گفت... من از وی خوشنودم و سزای آن کس که در باب وی سخنی محال گفت فرمودیم. (تاریخ بیهقی). رسول گفت با تنی درست و شادکامی و همه کارها بمراد و از سلطان معظم که بقاش باد و او را بزرگتر رکنی است خوشنود. (تاریخ بیهقی). و فرستادۀ خدا از او خوشنود بود. (تاریخ بیهقی). و روزگاری داشت با راحت و آسانی و سپاهی و رعیت از وی خوشنود. (فارسنامۀ ابن بلخی). خالق از وی بدوجهان خوشنود دعوت خلق را در او ایجاب. سوزنی. از جهان زو بوده ام خوشنود و بس. خاقانی. دو سال خدمت این بنده کردم و امروز ز بخت شاکر و از روزگار خوشنودم. ظهیر فاریابی. بدم گفتی و خرسندم جزاک اﷲ نکو گفتی سگم گفتی و خوشنودم عفاک اﷲ کرم کردی. سعدی. ، خوشحال. شاد. مسرور. مشعوف. (ناظم الاطباء)
شهری است در ازبکستان که جمعیت آن بسال 1956 میلادی نود و یکهزار و ششصد تن بوده در درۀ فرغانه مرکز واحه ای حاصلخیز و آبیاری شده است. جالبترین بناهای آن کاخ خانهای سابق خوقند می باشد. خوقند یکی از مهمترین مراکز داد و ستد در ترکستان است بر محل تلاقی خطوط آهن قرار دارد و صادرات آن ابریشم و پنبه است. خوقند یکی از قدیمترین شهرهای ازبکستان است. تاریخ آن تا اوایل قرن 12 هجری قمری همان تاریخ فرغانه است و در1122 هجری قمری (1710 میلادی) یکی از اعقاب ابوالخیر شیبانی بنام شاهرخ بیک اول در فرغانه مستقر شد دولتی که وی تأسیس کرد به خانات خوقند معروف است و پایتخت آن فرغانه بود مؤسس عظمت شهر و خانات خوقند امیرعالم خان بود که از 1215 تا 1224 هجری قمری امارت کرد. و همه فرغانه را تحت استیلای خود آورد و تاشکند و چمکنت را فراگرفت و قدرتش بجایی رسید که با امیر بخارا برابری می کرد وی سرانجام بقتل رسید و پس از او برادرش محمدعمرخان معروف به عمرخان امارت کرد، (1224- 1227 هجری قمری) وی قسمتی از ترکستان و دشت قرقیزستان را که متعلق به امیر بخارا بود به خانات خوقند ملحق نمود وخود را امیرالمسلمین لقب داد. عمرخان شاعر و حامی اهل فضل بود و اقدامات عمرانی او وضع آبیاری فرغانه را بکلی دگرگون ساخت. برادرزاده و جانشین او محمدعلی ابن عمر از حدود 1237 تا 1256 هجری قمری امارت داشت درقسمت اول امارت او خانات خوقند بمنتهای عظمت خود رسید اما وی مردی مستبد و ظالم بود و مردم از دست او بتنگ آمدند سرانجام نصراﷲ امیر بخارا ظاهراً بدعوت مردم به خانات خوقند تاخت و لشکر محمدعلی را مغلوب و پایتخت وی را تصرف کرد و محمدعلی در حین فرار کشته شد. در همان سال شیرعلی که از عموزادگان عالم خان و عمرخان بود مهاجمان را از آن ناحیه بیرون راند و بر تخت امارت خوقند نشست ولی از این زمان ببعد خانات خوقندگرفتار اغتشاشات داخلی و مهاجمۀ قبایل اطراف و جنگهای امیر بخارا شدند و اولین جنگ سپاهیان روس با دولت خوقند بسال 1267 هجری قمری 1850/ میلادی روی داد و از 1866 م به بعد قلمرو خان خوقند منحصر بولایت فرغانه شد و آنهم در 1293 هجری قمری 1876/ میلادی ملحق به روسیه گردید. (از دایره المعارف فارسی ذیل کلمه خوقند). اسامی خانات خوقند بنقل از طبقات السلاطین اسلام: شاهرخ، رحیم، عبدالکریم، ارونی، سلیمان، شاهرخ ثانی، بزبوته، علیم، (همان عالم است). محمدعمر، محمدعلی، شیرعلی، مراد، خدایار، ملا، شاه مراد، خدایار، سیدسلطان، خدایار، (دفعه سوم). ناصرالدین. (طبقات السلاطین صص 251- 252). و رجوع به خوغند شود
شهری است در ازبکستان که جمعیت آن بسال 1956 میلادی نود و یکهزار و ششصد تن بوده در درۀ فرغانه مرکز واحه ای حاصلخیز و آبیاری شده است. جالبترین بناهای آن کاخ خانهای سابق خوقند می باشد. خوقند یکی از مهمترین مراکز داد و ستد در ترکستان است بر محل تلاقی خطوط آهن قرار دارد و صادرات آن ابریشم و پنبه است. خوقند یکی از قدیمترین شهرهای ازبکستان است. تاریخ آن تا اوایل قرن 12 هجری قمری همان تاریخ فرغانه است و در1122 هجری قمری (1710 میلادی) یکی از اعقاب ابوالخیر شیبانی بنام شاهرخ بیک اول در فرغانه مستقر شد دولتی که وی تأسیس کرد به خانات خوقند معروف است و پایتخت آن فرغانه بود مؤسس عظمت شهر و خانات خوقند امیرعالم خان بود که از 1215 تا 1224 هجری قمری امارت کرد. و همه فرغانه را تحت استیلای خود آورد و تاشکند و چمکنت را فراگرفت و قدرتش بجایی رسید که با امیر بخارا برابری می کرد وی سرانجام بقتل رسید و پس از او برادرش محمدعمرخان معروف به عمرخان امارت کرد، (1224- 1227 هجری قمری) وی قسمتی از ترکستان و دشت قرقیزستان را که متعلق به امیر بخارا بود به خانات خوقند ملحق نمود وخود را امیرالمسلمین لقب داد. عمرخان شاعر و حامی اهل فضل بود و اقدامات عمرانی او وضع آبیاری فرغانه را بکلی دگرگون ساخت. برادرزاده و جانشین او محمدعلی ابن عمر از حدود 1237 تا 1256 هجری قمری امارت داشت درقسمت اول امارت او خانات خوقند بمنتهای عظمت خود رسید اما وی مردی مستبد و ظالم بود و مردم از دست او بتنگ آمدند سرانجام نصراﷲ امیر بخارا ظاهراً بدعوت مردم به خانات خوقند تاخت و لشکر محمدعلی را مغلوب و پایتخت وی را تصرف کرد و محمدعلی در حین فرار کشته شد. در همان سال شیرعلی که از عموزادگان عالم خان و عمرخان بود مهاجمان را از آن ناحیه بیرون راند و بر تخت امارت خوقند نشست ولی از این زمان ببعد خانات خوقندگرفتار اغتشاشات داخلی و مهاجمۀ قبایل اطراف و جنگهای امیر بخارا شدند و اولین جنگ سپاهیان روس با دولت خوقند بسال 1267 هجری قمری 1850/ میلادی روی داد و از 1866 م به بعد قلمرو خان خوقند منحصر بولایت فرغانه شد و آنهم در 1293 هجری قمری 1876/ میلادی ملحق به روسیه گردید. (از دایره المعارف فارسی ذیل کلمه خوقند). اسامی خانات خوقند بنقل از طبقات السلاطین اسلام: شاهرخ، رحیم، عبدالکریم، ارونی، سلیمان، شاهرخ ثانی، بزبوته، علیم، (همان عالم است). محمدعمر، محمدعلی، شیرعلی، مراد، خدایار، ملا، شاه مراد، خدایار، سیدسلطان، خدایار، (دفعه سوم). ناصرالدین. (طبقات السلاطین صص 251- 252). و رجوع به خوغند شود
دهی است از بخش راور شهرستان کرمان، واقع در جنوب باختری راور و جنوب راه کوهبنان به راور. این ده کوهستانی و سرد و با 400 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش راور شهرستان کرمان، واقع در جنوب باختری راور و جنوب راه کوهبنان به راور. این ده کوهستانی و سرد و با 400 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
درخور. زیبا. لایق. سزاوار. شایسته. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). متناسب. (یادداشت مؤلف) : اگر به همتش اندر خورند بودی جای جهانش مجلس بودی سپهر شادروان. قطران (از انجمن آرای ناصری). - امثال: گرز به خورند پهلوان، نظیر: لقمه به اندازۀ دهان. ، نام روز دوازدهم از هر ماه شمسی. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). اما صحیح در این معنی ’خور’ است نه خورند، در شیمی این کلمه را برای ’ظرفیت’ قرار داده اند. رجوع به دایرهالمعارف فارسی شود
درخور. زیبا. لایق. سزاوار. شایسته. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). متناسب. (یادداشت مؤلف) : اگر به همتش اندر خورند بودی جای جهانْش مجلس بودی سپهر شادروان. قطران (از انجمن آرای ناصری). - امثال: گرز به خورند پهلوان، نظیر: لقمه به اندازۀ دهان. ، نام روز دوازدهم از هر ماه شمسی. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). اما صحیح در این معنی ’خور’ است نه خورند، در شیمی این کلمه را برای ’ظرفیت’ قرار داده اند. رجوع به دایرهالمعارف فارسی شود