- خوشباش
- آنکه خوش میزید آنکه از غم و غصه بدوراست، تهینت تبریک
معنی خوشباش - جستجوی لغت در جدول جو
- خوشباش ((خُ))
- تهنیت، تبریک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اپتومیست
دلشاد، سرخوش، شاد، خرسند، شادمان، شادکام
امر به دور شدن
خیاطی که لباس را خوب می برد و نیک میدوزد خوشدست، جامه ای که برش و دوخت آن نیک باشد
فرمانده خیل فرمانده سواران
هر چیزی که آغشته به خون باشد
نیکو نام، صاحب شهرت، نیکو
مقابل بد حال، با سرور، بی غم
آنکه همیشه به همه کار با نظر خوب نگرد
نیک بخت خوش اقبال سعادتمند سعید مقابل بدبخت
آنکه زود و بسادگی هر چیز را باور کند زود باوری
تندرست و در حالت نشاط و شادی، شاد، شادمان
ویژگی لباسی که پارچۀ آن خوب بریده و دوخته شده باشد
فرمان دور شدن، کنایه از نیزۀ دو شاخه ای که در قدیم پیشاپیش پادشاه می برده اند تا مردم آن را ببینند و از سر راه دور شوند، برای مثال برآورد از جگر آهی چنان سرد / که گفتی دور باشی بر جگر خورد (نظامی۲ - ۲۳۱) ،
کنایه از آهی که از ته دل برآید،برای مثال چو دارا جواب سکندر شنید / یکی دور باش از جگر برکشید (نظامی۵ - ۸۱۵) ، کنایه از مانع، کنایه از نگهبان شاه
کنایه از آهی که از ته دل برآید،
نیزه ای دوشاخه با چوبی جواهرنشان که در قدیم پیشاپیش شاهان می برده اند تا مردم بدانند که پادشاه می آید و خود را به کنار کشند، تبرزین
Beaming, Blissful, Delighted, Blissfully, Pleased
Optimistic
Fortunate
лучезарный , блаженный , счастливо , довольный
оптимистичный
удачливый
strahlend, selig, glücklicherweise, erfreut, zufrieden
optimistisch
glücklich
сяючий , блаженний , щасливо , задоволений
оптимістичний
щасливий
szczęśliwy
promienny, błogi, szczęśliwie, zadowolony
optymistyczny
光辉的 , 幸福的 , 幸福地 , 高兴的