معنی خوش برش - فرهنگ فارسی عمید
معنی خوش برش
خوش برش
ویژگی لباسی که پارچۀ آن خوب بریده و دوخته شده باشد
تصویر خوش برش
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خوش برش
خوش برش
خوش برش
خیاطی که لباس را خوب می برد و نیک میدوزد خوشدست، جامه ای که برش و دوخت آن نیک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
خوش برش
خوش برش
خوش قطع (جامه). جامه ای که برش آن نکوست. (یادداشت مؤلف) ، کنایه از خوش اندام و خوش هیکل است. نه فربه نه لاغر. آنکه ترکیب قد و قامت او نکوست
لغت نامه دهخدا
خوش باش
خوش باش
خوشباشنده، خوش آمد که تملق باشد. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی) ، خوش آمدگو: بغفلت عمر شد حافظ بیا با ما بمیخانه که شنگولان خوشباشت بیاموزندکاری خوش. حافظ
لغت نامه دهخدا
خوش باش
خوش باش
زمینهایی که بکسی که طرف میل باشد می بخشند بشرطی که آن شخص چیز کمی بصاحب داده و در وقت احضار بخدمت دیوانی حاضر باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خوش ترش
خوش ترش
مَلَس. طعم ترشی آمیخته باشد با شیرینی، چون طعم آلو و مانند آن. (یادداشت مؤلف) : برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش گرانسری. خاقانی. خوش ترش زردچهره آبی را طبع مرطوب و لون محرور است شاخ امرود گوئی و امرود دسته و گرد نای طنبور است. (از تاج المآثر)
لغت نامه دهخدا
خوش برگ
خوش برگ
کنایه از صاحب ثروت و باسامان. (آنندراج) : نخواهم دل از او خوش برگ گردد که مفلس زود شادی مرگ گردد. زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خوش برشی
خوش برشی
حالت خوش برش. حالت خوش قطع. حالت برشی نکو داشتن. نیک برشی. نیک اندازگی. (یادداشت مؤلف) ، نیک اندامی. خوش هیکلی. خوش اندازگی. خوش قد و قامتی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.