جدول جو
جدول جو

معنی خورندگی - جستجوی لغت در جدول جو

خورندگی
(خوَ / رَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی خورنده:
ازبیخورشی تنم فسرده ست
نیروی خورندگیش مرده ست.
نظامی.
، لیاقت. سزاواری. شایستگی. تناسب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ رَ دَ / دِ)
حالت خرید. عمل خریدار. خریداری. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
عمل خاریدن. خارش. حکه. رجوع به خاریدن شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا دَ / دِ)
قرائت. (ناظم الاطباء) ، دعوت. طلب، قبول کردن کودکی را بجای فرزند. (ناظم الاطباء). کسی را که نسبت و خویشی ندارد خویش گرفتن، چون: برادرخواندگی، پسرخواندگی، خواهرخواندگی، دخترخواندگی، مادرخواندگی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ نُ دَ / دِ)
خوشنودی
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
صفت گورنده. رجوع به گورنده شود
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْدَ / دِ)
کوچکی. صغیری. خردگی:
نگاه کن که بقا را چگونه می کوشد
بخوردگی منگر دانۀ سپندان را.
ناصرخسرو.
، ازبین رفتگی قسمتی از چیزی چون ازبین رفتگی قسمتی از گوشت بدن بر اثر قرحه و امثال آن: طلاء دیگر که کفتگی کهن را و خوردگی را سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- کرم خوردگی دندان، ازبین رفتگی دندان.
، عمل خوردن. تأکل. اکل. (ناظم الاطباء).
- کرم خوردگی درخت، خوردن کرم درخت را، و آن آفتی است بر درخت که بر اثر کرم های ریزه حاصل شود.
، عمل شرب. نوش. جرعه. شربت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بارندگی
تصویر بارندگی
باریدن و بارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرندگی
تصویر خرندگی
عمل خریدار، خریداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
کوچکی، صغیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرندگی
تصویر دیرندگی
دوام
فرهنگ واژه فارسی سره
سایش، ساییدگی، فرسایش، فرسودگی، بریدگی، زنگ زدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
تآكل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
Corrosiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
corrosivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
corrosività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
kutu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
Korrosivität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
корозійність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
korozja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
腐蚀性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
corrosividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
سنکھنہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
ক্ষয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
korozyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
corrosividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
부식성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
腐食性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
שִׁחְרוּר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
коррозийность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
korosivitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
ความกัดกร่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
corrosiviteit
دیکشنری فارسی به هلندی
سواد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از خوردگی
تصویر خوردگی
जंग
دیکشنری فارسی به هندی