جدول جو
جدول جو

معنی خودکاری - جستجوی لغت در جدول جو

خودکاری(خوَدْ / خُدْ)
عمل خودکار. رجوع به خودکار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خودداری
تصویر خودداری
شکیبایی، بردباری، خویشتن داری، نگه داشتن خود از ارتکاب کارهای ناپسند، امتناع، سرپیچی، سرپیچی کردن از اجرای امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودکامی
تصویر خودکامی
خودرایی، برای مثال همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آری / نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها (حافظ - ۱۸)، هوس بازی
فرهنگ فارسی عمید
نکورفتاری، نیکوکاری، نیک کرداری:
همه جامۀ رزم بیرون کنید
همه خوبکاری بافزون کنید،
فردوسی،
همه خوبکاری ز یزدان شناس
وز او دار تا زنده باشی سپاس،
فردوسی،
به از خوبکاری بگیتی چه چیز
که اندررسم هم بدان چیز نیز،
اسدی (گرشاسبنامه)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْدْ/ خُرْدْ)
دقت پسندی و صنعت باریک و نازک که استادان دستکار نمایند. (آنندراج). خردکاری
لغت نامه دهخدا
(خُ)
اصطلاحی است در بنایی و آن اطلاق بر کارهای جزئی بنایی میشود. جزئی کاری. کارهای کوچک در بنائی، هر کار کوچک و متعلق به امری
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ)
سرکشی. خودسری. (ناظم الاطباء). استبداد. استبدادبالرأی. خودرائی. لجاج. یک دندگی. یک پهلویی:
بمهر اندر نمودی زود سیری
مرا دادی بخودکامی دلیری.
(ویس و رامین).
بگفت رفتن از تو ضرورتیست مرا
گمان مبر که ز خودکامی است و خودرایی.
سوزنی.
زمام خودکامی بدست غول غفلت سپرده و متابعت لهو و لعب برخود لازم شمرد. (سندبادنامه ص 258 و 286).
مشوران بخودکامی ایام را
قلم درکش اندیشۀ خام را.
نظامی.
نکنم بیخودی و خودکامی
چون شدم پخته کی کنم خامی ؟
نظامی.
جواب دادم و گفتم بدار معذورم
که این طریقۀ خودکامی است و خودرایی.
حافظ.
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار بدست آوری از خودکامی.
حافظ.
همه کارم ز خودکامی ببدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازندمحفلها؟
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوبکاری
تصویر خوبکاری
حسن عمل نیکو خدمتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودکامی
تصویر خودکامی
خود سری خودرایی، هوی پرستی هوس جویی
فرهنگ لغت هوشیار
بردباری شکیبایی خویشتن داری، امتناع سر پیچی، حفظ خود از ارتکاب اعمال ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
کاری را از پیش خود انجام دادن، عمل خود کار خود بخود انجام دادن عملی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودداری
تصویر خودداری
بردباری، امتناع، سرپیچی، خویشتن داری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خودداری
تصویر خودداری
مضایقه، ازم، امتناع، استنکاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
الاستكشاف الذّاتيّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
Introspection
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
introspection
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
内省
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
خود شناسی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
আত্মবিশ্লেষণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
tafakari ya ndani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
iç gözlem
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
자기 성찰
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
introspeksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
אינטרוספקציה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
आत्मविश्लेषण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
การใคร่ครวญในตนเอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
introspectie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
introspezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
introspecção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
内省
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
introspekcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
інтроспекція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
Introspektion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
интроспекция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خودکاوی
تصویر خودکاوی
introspección
دیکشنری فارسی به اسپانیایی