معنی خودداری - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با خودداری
خودداری
- خودداری
- بردباری شکیبایی خویشتن داری، امتناع سر پیچی، حفظ خود از ارتکاب اعمال ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
خودداری
- خودداری
- شکیبایی، بردباری، خویشتن داری، نگه داشتن خود از ارتکاب کارهای ناپسند، امتناع، سرپیچی، سرپیچی کردن از اجرای امری
فرهنگ فارسی عمید
خودداری
- خودداری
- کف ّ نفس. خویشتن داری، تحفظ. احتراس. (یادداشت بخط مؤلف) ، صبر. شکیبائی. بردباری. تحمل. (ناظم الاطباء) ، پرهیز. احتماء. (یادداشت بخط مؤلف).
- خودداری از طعام، پرهیز از غذا. پرهیز از طعام. امساک از طعام.
، عفاف. ورع. عفت. تعفف. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خودداری
- خودداری
- ابا، اجتناب، استنکاف، امتناع، امساک، پرهیز، تحاشی، جلوگیری، دریغ، سرپیچی، بردباری، خویشتن داری، شکیبایی، کف، مضایقه، ممانعت، نکول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوددانی
- خوددانی
- خودشناسی. (یادداشت بخط مؤلف).
- امثال:
خوددانی خدای دانیست، نظیر: من عرف نفسه فقد عرف ربه.
، تعریف جدو آباء نزد مردم. خودفروشی. (آنندراج).
- خوددانی کردن، تعریف جد و آباء نزد مردم کردن. خودفروشی کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا