خودفروش بودن، عمل خودفروش، برای مثال بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست / یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد یا خموش (حافظ - ۵۷۸)، خودنمایی، خودستایی، لاف زنی
خودفروش بودن، عمل خودفروش، برای مِثال بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست / یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد یا خموش (حافظ - ۵۷۸)، خودنمایی، خودستایی، لاف زنی
خودنمایی. کبرنمایی. خودستایی. لاف زنندگی درباره خود: رها کن جنس هستی را بترک خودفروشی کن. سلمان ساوجی. این جا تن ضعیف و دل خسته می خرند بازار خودفروشی از آنسوی دیگر است. حافظ. بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش. حافظ. بغیر از زیان نیست در خودفروشی اگر سود خواهی ببند این دکان را. صائب. ، فحشا، چه در آن فاحشه خود را بمعرض فروش دیگران می گذارد
خودنمایی. کبرنمایی. خودستایی. لاف زنندگی درباره خود: رها کن جنس هستی را بترک خودفروشی کن. سلمان ساوجی. این جا تن ضعیف و دل خسته می خرند بازار خودفروشی از آنسوی دیگر است. حافظ. بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش. حافظ. بغیر از زیان نیست در خودفروشی اگر سود خواهی ببند این دکان را. صائب. ، فحشا، چه در آن فاحشه خود را بمعرض فروش دیگران می گذارد