جدول جو
جدول جو

معنی خودآرای - جستجوی لغت در جدول جو

خودآرای(َ دَ / دِ)
آرایش دهنده خود. زیوردهنده خود، دارای کبر و غرور و نخوت و نمایندۀ فضل و شرف و ثروت خویشتن. (ناظم الاطباء) :
طاوس خودآرایی در زیور و زیبایی
گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم.
خاقانی.
شنیدم که روباه رنگین به روس
خودآرای باشد به سان عروس.
نظامی.
هر آن جانور کو خودآرای نیست
طمع را به آزار او رای نیست.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خودآرایی
تصویر خودآرایی
خود را آراستن و زینت دادن
فرهنگ فارسی عمید
کسی که در کارها به رای و نظر دیگران توجه نمی کند و به میل خود عمل می کند، خودسر، مستبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودآرا
تصویر خودآرا
آنکه خود را آرایش می کند
فرهنگ فارسی عمید
(خوَدْ / خُدْ)
آرایش خود. تحلیۀ خود. زیورآرایی خود. تزیّن. بزک. (یادداشت بخط مؤلف) ، کبر. غرور. نخوت. نمایش خود
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ)
خودسر. (ناظم الاطباء). مستبد. مستبد برأی. کله شق. لجباز. لجوج. عنود. یک پهلو. یک دنده. سرسخت. (یادداشت بخط مؤلف) :
دل خودرای مرا لاغرکانند مطیع
من ندانم چه کنم با دل یا رب زنهار.
فرخی.
نکنند آنچه رأی و کام کسی است
زآنکه خودکامگار و خودرایند.
مسعودسعد.
آن گل خودرای که خودروی بود
از نفس باد سخنگوی بود.
نظامی.
تا چه گنه کردم که روزگارم بعقوبت آن در سل’ ابلهی خودرای ناجنس خیره درای... (گلستان) ، شوخ. بذله گو، هواپرست. شهوتران. (ناظم الاطباء) :
گنه کار و خودرای و شهوت پرست
بغفلت شب و روز مخمورو مست.
سعدی.
، خام خیال. بخیال خود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خودآرایی
تصویر خودآرایی
عمل خود آرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود آرای
تصویر خود آرای
آرایش دهنده خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
مستبد، لجباز خود رای بر مخیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودرای
تصویر خودرای
آنکه بفکر خود کار کند و به رای دیگران اعتنانکند خودسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودرای
تصویر خودرای
((~. رَ))
آن که به فکر خود کار کند و به رأی دیگران اعتنا نکند
فرهنگ فارسی معین
بی ادب، خودخواه، خودسر، خودکامه، خیره سر، دیکتاتور، کله شق، لجباز، لجوج، مستبد، یک دنده
متضاد: دموکرات، دموکرات منش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آرایش، بزک، ظاهرسازی، خودسازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
التّصويت لنفسك
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
Pontificator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
教皇者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
mwalimu mkuu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
самоуверенный человек
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
Pontifikator
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
самовпевнений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
خودرائی کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
অহঙ্কারী ব্যক্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
교황 같은 사람
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
教皇のような人
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
מַטִּיף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
उपदेशक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pendakwah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
ผู้เทศนาแบบเด็ดขาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontyfikator
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificator
دیکشنری فارسی به هلندی