جدول جو
جدول جو

معنی خوبی - جستجوی لغت در جدول جو

خوبی
مقابل بدی، خوب بودن، پسندیده بودن، نیکویی، زیبایی
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
فرهنگ فارسی عمید
خوبی
زیبائی، حسن، جمال، بهاء، سرسبزی، بهتری، ظرافت، (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف)، مقابل زشتی، قشنگی:
خود ترا جویدهمه خوبی و زیب
همچنان چون نوجبه جوید نشیب،
رودکی،
سوگند خورم کز تو برد حورا خوبی
خوبیت عیانست چرا باید سوگند؟
عمارۀ مروزی،
سیاوش از آن پس بسودابه گفت
که اندر جهان مر ترا نیست جفت
نمانی بخوبی مگر ماه را
نشایی کسی را بجز شاه را،
فردوسی،
ز خوبی و دیدار و گفتار اوی
ز هوش و دل و شرم و کردار اوی،
فردوسی،
من نه از بیکسی اندر کف تو دادم دل
که مرا جز تو بتانند بخوبی چو پری،
فرخی،
آنکه خوبی از او نمونه بود
چون بیارائیش چگونه بود،
عنصری،
خداوندا یکی بنگر بباغ و راغ و دشت اندر
که گشته از خوشی و نیکویی و پاکی وخوبی،
منوچهری،
آراسته گشته ست ز تو چهرۀ خوبی
چون چهرۀ دوشیزه بیکرنگ بگلنار،
خسروی،
ز همه خوبان سوی تو بدان یازم
که همه خوبی سوی تو شده یازان،
شهرۀ آفاق،
خوبی و وفا هر دو بهم گرد نیاید
خوبی همه خوبست از آن نیز وفا به،
قطران،
ور بخوبی در بودی خطر و بخت بلند
سر و سالار جهان بودی خورشید منیر،
ناصرخسرو،
به آب دیدۀ یعقوب و خوبی یوسف
به پیری زکریا و طاعت یحیی،
ادیب صابر،
غیر خوبی جرم یوسف چیست پس ؟
مولوی،
مرا همچنین چهره گلفام بود
بلورینم از خوبی اندام بود،
سعدی (بوستان)،
صاحبدلی را گفتند بدین خوبی که آفتابست نشنیده ایم که کس او را دوست گرفته است، (گلستان)،
منم امروز و تو انگشت نمای زن و مرد
من بشیرین سخنی و تو بخوبی مشهور،
سعدی (طیبات)،
این دلبری و خوبی در سرو و گل نروید
وین شاهدی و شوخی در ماه و خور نباشد،
سعدی (طیبات)،
ای فروغ حسن ماه از روی رخشان شما
آبروی خوبی از چاه زنخدان شما،
حافظ،
شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی
دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام،
حافظ،
- ناخوبی، زشتی، عدم زیبایی:
کسی بدیدۀ انکار اگر نگاه کند
نشان صورت یوسف دهد بناخوبی،
سعدی،
، نیکویی، نکویی، مقابل بدی، (یادداشت بخط مؤلف) :
ای مایۀ خوبی و نیک رایی
روزم ندهد بی تو روشنایی،
رودکی،
دقیقی چار خصلت برگزیده ست
بگیتی در ز خوبیها و زشتی
لب بیجاده رنگ و نالۀ چنگ
می چون زنگ و دین زردهشتی،
دقیقی،
چهارم علی بود جفت بتول
که او را ستاید بخوبی رسول،
فردوسی،
که با ما جهاندار یزدان چه کرد
ز خوبی و پیروزی اندر نبرد،
فردوسی،
جهان پر شد از خوبی و ایمنی
ز بد بسته شد دست اهریمنی،
فردوسی،
به ایران همه خوبی از داد اوست
کجا هست مردم همه یاد اوست،
فردوسی،
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و فرخی شهریار،
فرخی،
سوی پسر کاکو و دیگران ... نامه ها فرمودیم بقرار گرفتن این حالها بدین خوبی و آسانی، (تاریخ بیهقی)، نامۀ توقیعی رفته است ... احمد بن الحسن که بقلعت چنگی بازداشته بود ببلخ آید با خوبی بسیار و نواخت، (تاریخ بیهقی)، خیر، احسان، انعام، (یادداشت بخط مؤلف) :
ز بس خوبی و داد و آیین اوی
وز آن نامور دانش و دین اوی،
فردوسی،
مرا خوبی و گنج آباد هست
دلیری و مردی و بنیاد هست،
فردوسی،
ز خوبی و از مردمی کرده ام
بپاداش آن روز نشمرده ام،
فردوسی،
چو چندی برآمد بر این روزگار
ندیدند جز خوبی شهریار،
فردوسی،
ای عطابخش پذیرنده و خواهنده سپاس
رأی تو خوبی و آیین تو فضل و احسان،
فرخی،
- امثال:
خوبی گم نشود، نظیر:
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز،
(منسوب به سعدی)،
، لطف، (یادداشت مؤلف) :
بدو گفت پرموده را بی سپاه
گسی کن بخوبی بدین بارگاه،
فردوسی،
فرستادۀ پهلوان را بخواند
بخوبی سخنها فراوان براند،
فردوسی،
سران یک بیک پاسخ آراستند
همه خوبی و آشتی خواستند،
فردوسی،
و اعتماد داشتم بخوبی و مهربانی و منفعت او، (تاریخ بیهقی)، صلاح، موافق مصلحت:
بدانست کو راست گوید همی
جز از راه خوبی نجوید همی،
فردوسی،
، نیکوکاری:
هر آن دین که باشد بخوبی بپای
بر آن دین بباشد خرد رهنمای،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
خوبی
زیبائی، جمال، سرسبزی
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
فرهنگ لغت هوشیار
خوبی
نیک بودن، پسندیده بودن، زیبایی، جمال
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
فرهنگ فارسی معین
خوبی
احسان، بخشش، بر، خوشی، خیر، صلاح، لطافت، مرغوبیت، نیکویی، نیکی
متضاد: بدی، حسن، جمال، زیبایی، قشنگی
متضاد: زشتی، لطف، عنایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوبی
جيّدٌ
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به عربی
خوبی
Goodness
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خوبی
bonté
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خوبی
bondade
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خوبی
بھلا ئی
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به اردو
خوبی
доброта
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به روسی
خوبی
Güte
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به آلمانی
خوبی
доброта
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خوبی
dobroć
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به لهستانی
خوبی
ভালবাসা
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به بنگالی
خوبی
bontà
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خوبی
wema
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خوبی
iyilik
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خوبی
선함
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به کره ای
خوبی
善良
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خوبی
善良
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به چینی
خوبی
अच्छाई
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به هندی
خوبی
kebaikan
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خوبی
ความดี
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به تایلندی
خوبی
goedheid
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به هلندی
خوبی
bondad
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خوبی
טוֹב
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوبی
تصویر طوبی
(دخترانه)
نام درختی در بهشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خوری
تصویر خوری
لاتینی تازی گشته کشیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوبه
تصویر خوبه
گزسنگی، زمین بی گیاه خاک خشک
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به جوب جویی، حقی که به دشتبان بابت زراعت محصولات کنار جوی دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبی
تصویر روبی
فرانسوی یا کند (یا قوت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودی
تصویر خودی
آشنا، اهل، خویش
فرهنگ لغت هوشیار
دندان پیشین و بیل گراز
فرهنگ گویش مازندرانی
خواب دیدن، محتلم شدن، انزال در خواب
فرهنگ گویش مازندرانی