- خوبی
- زیبائی، جمال، سرسبزی
معنی خوبی - جستجوی لغت در جدول جو
- خوبی
- مقابل بدی، خوب بودن، پسندیده بودن، نیکویی، زیبایی
- خوبی
- نیک بودن، پسندیده بودن، زیبایی، جمال
- خوبی
- Goodness
- خوبی
- доброта
- خوبی
- доброта
- خوبی
- dobroć
- خوبی
- bondade
- خوبی
- bondad
- خوبی
- bonté
- خوبی
- goedheid
- خوبی
- ความดี
- خوبی
- kebaikan
- خوبی
- جمالٌ
- خوبی
- अच्छाई
- خوبی
- ভালবাসা
- خوبی
- بھلا ئی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی یا کند (یا قوت)
منسوب به جوب جویی، حقی که به دشتبان بابت زراعت محصولات کنار جوی دهند
گزسنگی، زمین بی گیاه خاک خشک
لاتینی تازی گشته کشیش
آشنا، اهل، خویش
منسوب به خوزستان از مردم خوزستان خوزستانی، شعبه بیست و سوم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم، کوفته کباب
منسوب بشهر خوی از مردم خوی
آغشته به خون
شبان