- خوبرو
- خوشگل
معنی خوبرو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اتومبیل، ماشین
متضاد، مقابل، مواجه
مواجه و مقابل، برابر، رویاروی
زیبارو، جمیل، خوش صورت
کسی که چهرۀ زیبا دارد، زیبا، خوشگل، نیکوروی، خوش صورت
زیبا، نیکوروی، جمع خوبرویان
هر نوع وسیلۀ نقلیه ای که با موتور حرکت می کند، به ویژه اتومبیل
ویژگی گیاهی که تخم آن را نکاشته باشند و به خودی خود روییده باشد، خودرسته، کنایه از ویژگی کسی که بدون تعلیم و تربیت رشد کرده باشد