حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد، تصاویر، وقایع و مناظری که هنگام خواب از ذهن انسان می گذرد، رؤیا، کنایه از بی خبر، جهتی که پرز دارای تمایل به خم شدن به آن است، رکود مثلاً خواب پول، بن مضارع خوابیدن خواب دیدن: گذشتن تصاویر، وقایع و مناظری از ذهن انسان در هنگام خواب خواب رفتن: به خواب رفتن، در خواب شدن، خوابیدن، کنایه از بی حس شدن دست یا پا به واسطۀ فشاری که بر آن وارد می شود
حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد، تصاویر، وقایع و مناظری که هنگام خواب از ذهن انسان می گذرد، رؤیا، کنایه از بی خبر، جهتی که پُرز دارای تمایل به خم شدن به آن است، رکود مثلاً خواب پول، بن مضارعِ خوابیدن خواب دیدن: گذشتن تصاویر، وقایع و مناظری از ذهن انسان در هنگام خواب خواب رفتن: به خواب رفتن، در خواب شدن، خوابیدن، کنایه از بی حس شدن دست یا پا به واسطۀ فشاری که بر آن وارد می شود
سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن، کنایه از غذا، کنایه از ضیافت، مهمانی پسوند متصل به واژه به معنای خواننده مثلاً آوازه خوان، روزنامه خوان، روضه خوان، قرآن خوان خوان یغما: سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند، برای مثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)
سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن، کنایه از غذا، کنایه از ضیافت، مهمانی پسوند متصل به واژه به معنای خواننده مثلاً آوازه خوان، روزنامه خوان، روضه خوان، قرآن خوان خوان یغما: سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند، برای مِثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)
نام محلتی بود بجنوب شرقی شهر سپاهان. (یادداشت بخط مؤلف). - پل خواجو، نام پلی است در محلۀ خواجو بر روی رود خانه زاینده رود. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 147شود
نام محلتی بود بجنوب شرقی شهر سپاهان. (یادداشت بخط مؤلف). - پل خواجو، نام پلی است در محلۀ خواجو بر روی رود خانه زاینده رود. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 147شود
نام ولایتی است و آنرا خگاو نیز گویند. (از برهان قاطع). و در انجمن آرای ناصری آمده است آنرا خرگاو می گویند و مخفف آن خکاو یا خگاو است: داشت زالی بروستای خگاو مهستی نام دختری و سه گاو. سنائی. در حاشیه برهان قاطع آمده است صحیح آن بجای خگاو تکاو است و تکاو همان تکاب و تکاف می باشد. رجوع به حدیقۀ سنائی چ مدرس رضوی ص 454 شود
نام ولایتی است و آنرا خگاو نیز گویند. (از برهان قاطع). و در انجمن آرای ناصری آمده است آنرا خرگاو می گویند و مخفف آن خکاو یا خگاو است: داشت زالی بروستای خگاو مهستی نام دختری و سه گاو. سنائی. در حاشیه برهان قاطع آمده است صحیح آن بجای خگاو تکاو است و تکاو همان تکاب و تکاف می باشد. رجوع به حدیقۀ سنائی چ مدرس رضوی ص 454 شود
پیرایش بستان و باغ و کشت زار از علفهای خودرو و هرزه و سنگ و خس و خاشاک آنها را برداشتن. خشاوه. (ناظم الاطباء) ، پیرایش درخت از شاخه های زیادتی. (ناظم الاطباء)
پیرایش بستان و باغ و کشت زار از علفهای خودرو و هرزه و سنگ و خس و خاشاک آنها را برداشتن. خشاوه. (ناظم الاطباء) ، پیرایش درخت از شاخه های زیادتی. (ناظم الاطباء)
فرودآمدن باز از هوا برشکار تا بگیرد آن را. خوت. منه: خاتت العقاب، کم و اندک گردانیدن مرد مال خود را. خوت. منه: خات الرجل، شکستن عهد و پیمان. خوت. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
فرودآمدن باز از هوا برشکار تا بگیرد آن را. خوت. منه: خاتت العقاب، کم و اندک گردانیدن مرد مال خود را. خوت. منه: خات الرجل، شکستن عهد و پیمان. خوت. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
دندان دراز یا عاج جنس نرینه نوعی ماهی (وال بال) در دریاهای قطب شمال که طولش به 2 متر و 50 سانتیمتر میرسد. وسط آن مجوف است و برای ساختن اشیا کوچک بکار میرود. دندان کامل ماهی مزبور را گاه در تزیینات بکار میبرند. عاج مذکور در قرون وسطی بعنوان سنگ محک برای تشخیص وجود زهر در غذای سلاطین و امرا مستعمل بود
دندان دراز یا عاج جنس نرینه نوعی ماهی (وال بال) در دریاهای قطب شمال که طولش به 2 متر و 50 سانتیمتر میرسد. وسط آن مجوف است و برای ساختن اشیا کوچک بکار میرود. دندان کامل ماهی مزبور را گاه در تزیینات بکار میبرند. عاج مذکور در قرون وسطی بعنوان سنگ محک برای تشخیص وجود زهر در غذای سلاطین و امرا مستعمل بود
حالتی توأم با آسایش و آرامش که بر اثر از کار بازماندن حواس ظاهر در انسان و حیوان پدید آید، غافل، بی خبر، جهتی که پرز، مو یا پشم در آن به آسانی روی هم افتد خواب خرگوشی: کنایه از غفلت و بی خبری
حالتی توأم با آسایش و آرامش که بر اثر از کار بازماندن حواس ظاهر در انسان و حیوان پدید آید، غافل، بی خبر، جهتی که پرز، مو یا پشم در آن به آسانی روی هم افتد خواب خرگوشی: کنایه از غفلت و بی خبری