- خوالد
- جمع خالده، دیگپایه ها، خرسنگ ها تخته سنگ ها
معنی خوالد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع خالفه، گولان، سخنان تباه، ستون های خرگاه، زنان، زمین های دیر سبز
بهم زادن، تناسل، بسیار شدن
بسیار بچه آوردن، بسیار شدن قوم به واسطۀ فرزند بسیار زادن، تولیدمثل کردن، زادوولد کردن
جمع مولد، مادران زایندگان جمع مولد
همیشه و جاودان، مرقش
خوردنی، دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند
پاینده، جاوید، جاودان، همیشگی، دائمی
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، ابا، آتا، اب، بابو، اتا، بابا، ابی
پدر، بابا
Parent
pai/mãe
padre/madre
rodzic
родитель
батько/мати
ouder
Elternteil
parent
genitore
माता-पिता
পিতা-মাতা
ebeveyn
mzazi
הוֹרֶה