- خواستداری
- خواستاری خواستگاری
معنی خواستداری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درخواست، خواهش، طلب عروسی و زناشوئی کردن
تقاضای ازدواج کردن از زن یا دختری، رسمی که به این مناسبت برپا می شود
به دختر یا زنی پیشنهاد ازدواج دادن
طلب خواست، طلب زناشویی خواستگاری
خواستار بودن، خواستگاری، حمایت
دوستاری دوستی علاقه مندی
خواهنده طالب، طالب زناشویی
کسی که دختر یا زنی را برای زناشویی بخواهد و با او صحبت کند، خواهان، خواهنده
Suitor
Freier
zalotnik
pretendente
corteggiatore
pretendiente
prétendant
vrijer
ผู้สู่ขอ
pelamar
mpenzi
বরপক্ষ
خواستگار
متقاضی
احضار، دادخواه