- خوارتن
- خاضع فروتن، ذلیل، ریاضت کشیده مسلط بر هوای نفس
معنی خوارتن - جستجوی لغت در جدول جو
- خوارتن
- فروتن، افتاده، متواضع، خاکی، بی تکبر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طلب کردن
طلب کردن، طلبیدن
تناول کردن، خوردن
درخواست کردن، طلب کردن، طلبیدن
میل داشتن، قصد داشتن،
دوست داشتن
فراخواندن، لازم داشتن مثلاً یک فروشندۀ خوب برای مغازه می خواهم
انتظار داشتن، آرزو داشتن
اراده کردن
خواه ناخواه: خواه و ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار
خواهی نخواهی: خواه و ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار، خواه ناخواه
میل داشتن، قصد داشتن،
دوست داشتن
فراخواندن، لازم داشتن مثلاً یک فروشندۀ خوب برای مغازه می خواهم
انتظار داشتن، آرزو داشتن
اراده کردن
خواه ناخواه: خواه و ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار
خواهی نخواهی: خواه و ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار، خواه ناخواه
Desire, Want
желать , хотеть
wünschen, wollen
бажати , хотіти
pragnąć, chcieć
渴望 , 想要
desejar, querer
desiderare, volere
desear, querer
désirer, vouloir
verlangen, willen
ปรารถนา , อยาก
menginginkan, ingin
رغب , أراد
इच्छा करना , चाहना
לרצות
欲する , 欲しい
arzu etmek, istemek
kutaka
ইচ্ছা করা , চাই
چاہنا
نیت، میل
مغرب، مشرق، گوشه ای در دستگاه ماهور
مشتاق، طالب
جمع خان، از ریشه ترکی ساخته فارسی گویان سروران میران جمع خان خانان پادشاهان امیران
تلاوت کردن، قرائت کردن