- خوات
- دلیر
معنی خوات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع خاتم، انگشتری ها جمع (خاتم خاتم)، پایانها انجامها سرانجامها، انگشتریها، مهرها نگینها
انگشترها، حلقۀ فلزی نگین دار یا بی نگین که بیشتر از طلا یا نقره می سازند و برای زینت در انگشت می کنند
جمع اخت، خواهر
اخت ها، خواهران، جمع واژۀ اخت
مرکب، جوهر
مقصود، نیت، طلب، قصد
دارندگان، صاحبان، مالکان
ویژگان
ظرف مرکب برای نوشتن
جمع راوی
آقا، برتر، بزرگتر
مرگ ناگاه ناگاه مردن
جمع خطوه، گام ها جمع خطوه گامها قدمها
خواهنده، آرزومند، طالب
طبق، مائده، سفره خیانت کننده
خوردنی، دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند
بانگ
هاژویی کاتورگی (تحیر)، خود بینی
جمع خاصه، نزدیکان، مقربان
اراده، خواهش
ترس، بیم، هراس
ذلیل، زبون، بدبخت
حالت آسایش و راحتی
مانده، خسته، آزرده، فرسوده شده
خواهش، اراده، میل، گدایی
بانگ گاو، گوساله و گوسفند
درگذشتن، فوت، نیست شدن، گذشتن وقت کاری
غاوی ها، گمراهان و نومیدها، جمع واژۀ غاوی
سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن،
کنایه از غذا، کنایه از ضیافت، مهمانی
پسوند متصل به واژه به معنای خواننده مثلاً آوازه خوان، روزنامه خوان، روضه خوان، قرآن خوان
خوان یغما: سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند،برای مثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)
کنایه از غذا، کنایه از ضیافت، مهمانی
پسوند متصل به واژه به معنای خواننده مثلاً آوازه خوان، روزنامه خوان، روضه خوان، قرآن خوان
خوان یغما: سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند،
نزدیکان، مقابل عوام، بزرگان، برگزیدگان، ویژگی ها، خاصیت ها مثلاً خواصّ دارویی
ذلیل، پست، حقیر، زبون، آسان، سهل
پسوند متصل به واژه به معنای خورنده مثلاً گوشت خوار، گیاه خوار
خوارخوار: بیهوده، عبث
پسوند متصل به واژه به معنای خورنده مثلاً گوشت خوار، گیاه خوار
خوارخوار: بیهوده، عبث