جدول جو
جدول جو

معنی خهی - جستجوی لغت در جدول جو

خهی
خه، آفرین، احسنت، خوشا
تصویری از خهی
تصویر خهی
فرهنگ فارسی عمید
خهی
(خَ)
کلمه تحسین و تعجب چنانکه زهی و این در اصل خه بود و آنچه مردم خهی را بقیاس زهی بکسر خاء خوانند غلط است. (از آنندراج). کلمه تحسین است و آن مرکب است از ’خه’ و ’ای’ بمعنی ’مرحبا’ و ’بارک اﷲ’ و ’آفرین’. (برهان قاطع) (از شرفنامۀ منیری) (از غیاث اللغات) زهی. ولی در اعجاب از حسن تنها نیست بلکه در اعجاب از قبح نیز آید. (یادداشت مؤلف) :
خهی گزیده و زیبا و بی بدل چو خرد
زهی ستوده و بی عیب و پاک چون قرآن.
فرخی.
من آن نگویم اگر کس بر غم من گوید
زهی سپاه بنفرین خهی طلیعۀ شوم.
سوزنی.
خهی نان پخته زهی گاو زاده.
سوزنی.
مقام دولت و اقبال را مقیم تویی
زهی رفیع مقام و خهی شریف مقیم.
سوزنی.
زهی کهی و خهی چشمه ای که اندر وی
قرار گیرد مار شکنج و ماهی شیم.
سوزنی.
زهی بیان تو اسرار غیب را حاکی
خهی بنان تو آثار جود را تفسیر.
انوری.
خهی بحزم وسیاست کمال و زیور جود.
انوری.
زهی بدست فلک ظل چو آفتاب رحیم
خهی به کلک زحل سر چو مشتری وهاب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
خهی
کلمه تحسین زه اخهی، خوشا، مرحبا خ
تصویری از خهی
تصویر خهی
فرهنگ لغت هوشیار
خهی
کلمه تحسین، زه! خهی! خوشا! مرحبا!، خه
تصویری از خهی
تصویر خهی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رهی
تصویر رهی
(پسرانه)
راهی شده، روان، مسافر، غلام، بنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهی
تصویر بهی
(دخترانه)
به (میوه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهی
تصویر سهی
(دخترانه)
صفت سرو، راست، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خفی
تصویر خفی
پوشیده، پنهان، در تصوف روح
فرهنگ فارسی عمید
(خَ خَ)
کلمه تحسین یعنی مرحبا. بارک اﷲ. آفرین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خنی
تصویر خنی
زشت، فحش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسی
تصویر خسی
پشمباف بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفی
تصویر خفی
نهان، پوشیده، پنهان کردن، گوشه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلی
تصویر خلی
آسوده دل، کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمی
تصویر خمی
کجی انحنا اعوجاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهی
تصویر تهی
خالی، مقابل پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خهل
تصویر خهل
کج کژ خوهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوی
تصویر خوی
خصلت، طبیعت، عادت، خلق، روش، طرز، رسم، سرشت، اصل، فطرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصی
تصویر خصی
اخته تخم کشیده مردی که بیضه اش را کشیده باشند اخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهی
تصویر پهی
خر زهره، خربزه تلخ حنظل پهنور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهی
تصویر سهی
عموماً هر چیز راست را گویند، کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهی
تصویر شهی
دلخواه به کام، خوشمزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشی
تصویر خشی
ترسیدن، هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خری
تصویر خری
حماقت، سفاهت، بلادت و نادانی، جهالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزی
تصویر خزی
پست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطی
تصویر خطی
دستنویس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبی
تصویر خبی
پنهان کرده، پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهی
تصویر زهی
تحسین، آفرین، احسنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهی
تصویر رهی
رونده، راه افتاده، مسافر، راهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهی
تصویر دهی
خردمند، عاقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهی
تصویر بهی
نیکوئی و خوبی، خوشی و بهتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خای
تصویر خای
در زیر دندان نرم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهی
تصویر تهی
خالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهی
تصویر نهی
بازداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطی
تصویر خطی
دستنویس، دست نویس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوی
تصویر خوی
عرق
فرهنگ واژه فارسی سره