جدول جو
جدول جو

معنی خنمون - جستجوی لغت در جدول جو

خنمون
کدبانو، زن خانه، خانمان، افراد و متعلقان خانه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نمون
تصویر نمون
پسوند متصل به واژه به معنای نماینده مثلاً رهنمون، اشاره، رمز، مثل، مانند
فرهنگ فارسی عمید
(خَ صِ)
جمع واژۀ خصم. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(نَمْ مو)
جمع واژۀ نم. رجوع به نم ّ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمون
تصویر نمون
نماینده، هادی، دلیل، راه نماینده، رهنما، نشان دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمون
تصویر نمون
((نُ))
مثل، مانند، اشاره، رمز، نماینده، رهنمون
فرهنگ فارسی معین
رمز، سمبل، نماد، مانند، مثل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تبار دودمان
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
زمینی هموار در هلیشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی