پوست دانۀانگور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). قشر عنب. (المنجد)، آنچه برآید از زبیب تر نهادۀ افشرده. (منتهی الارب) (آنندراج). شیرۀ تفالۀ مویز، یعنی آبی که به روی مویز فشرده شده و شیره گرفته شده ریزند و دوباره شیرۀ آن را بگیرند. (ناظم الاطباء). شیره ای که از مویز نقیع بعد از سلاف گیرند. (ازالمنجد)، {{مصدر}} فشردن انگور را. (آنندراج). افشردن می را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نطل الخمر: عصرها. (اقرب الموارد)، نطول (آبی که داروها در آن طبخ شده است) را در کوزه کرده اندک اندک بر سر علیل چکاندن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نطول شود
پوست دانۀانگور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). قشر عنب. (المنجد)، آنچه برآید از زبیب تر نهادۀ افشرده. (منتهی الارب) (آنندراج). شیرۀ تفالۀ مویز، یعنی آبی که به روی مویز فشرده شده و شیره گرفته شده ریزند و دوباره شیرۀ آن را بگیرند. (ناظم الاطباء). شیره ای که از مویز نقیع بعد از سلاف گیرند. (ازالمنجد)، {{مَصدَر}} فشردن انگور را. (آنندراج). افشردن می را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نطل الخمر: عصرها. (اقرب الموارد)، نطول (آبی که داروها در آن طبخ شده است) را در کوزه کرده اندک اندک بر سر علیل چکاندن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نطول شود
جوشن را گویند. و آن سلاحی است برای حفظ بدن که در روز جنگ پوشند. (انجمن آرای ناصری) : به پیش خدنگش چه سندان چه سوسن بپای خلنگش چه اعلی چه اسفل تو گویی که شیداست بر چرخ پویان چو بر خنگ جوشنده پوشیده خنگل. ؟ (از انجمن آرای ناصری). ، قسمی شتر است. (یادداشت بخطمؤلف) : هزار اشتر بختی و خنگلی دو صد اسب تاتاری و چرغلی. اسدی. آن تجمل ز وی جمل نکشد خنگل و بیسراک و الوانه. سوزنی. گر بدان کز طبع من زاید بوی راضی رسد کاروان بر کاروان و خنگلی بر خنگلی حاصل آن دان گر پسند آید ترا اشعار من یکدم از گفتن بیاسایم بود بیحاصلی. سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 485)
جوشن را گویند. و آن سلاحی است برای حفظ بدن که در روز جنگ پوشند. (انجمن آرای ناصری) : به پیش خدنگش چه سندان چه سوسن بپای خلنگش چه اعلی چه اسفل تو گویی که شیداست بر چرخ پویان چو بر خنگ جوشنده پوشیده خنگل. ؟ (از انجمن آرای ناصری). ، قسمی شتر است. (یادداشت بخطمؤلف) : هزار اشتر بختی و خنگلی دو صد اسب تاتاری و چرغلی. اسدی. آن تجمل ز وی جمل نکشد خنگل و بیسراک و الوانه. سوزنی. گر بدان کز طبع من زاید بوی راضی رسد کاروان بر کاروان و خنگلی بر خنگلی حاصل آن دان گر پسند آید ترا اشعار من یکدم از گفتن بیاسایم بود بیحاصلی. سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 485)