جدول جو
جدول جو

معنی خندیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

خندیدگی
(خَ دی دَ / دِ)
عمل خندیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پسندیدگی
تصویر پسندیدگی
خوبی و نیکویی، پسندیده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنجیدگی
تصویر سنجیدگی
سنجیده بودن، آزمودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
گندیده بودن، تعفن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنجیدگی
تصویر گنجیدگی
جا گرفتگی، حالت گنجیده
فرهنگ فارسی عمید
(خُ دَ / دِ)
حالت خشک بودن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ)
خوابیدگی، عمل خوابیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ / شِ)
تغافل. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
مضغ. (ناظم الاطباء). عمل جویدن. حالت جویدن
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
مضغ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
عمل خاریدن. کیفیت خاریده. رجوع بخاریدن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / دِ)
زخم خوردگی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ دی دَ / دِ)
حالت و چگونگی آنچه پسندیده باشد:
گوهری نیست پسندیده تر ازگوهر تو
با پسندیدگی گوهر فخر گهری.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ)
خوابیدگی. بخواب شدگی. خواب رفتگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ دی دَ)
لایق خندیدن. سزاوار خندیدن. مضحک
لغت نامه دهخدا
(خَمْ دِ)
خمگشتگی. مایل شدگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لُ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لندیده
لغت نامه دهخدا
(گَ دی دَ / دِ)
گندگی. (آنندراج). تعفن. عفونت. (ناظم الاطباء). رجوع به گندگی و تعفن شود، پوسیدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ دَ / دِ)
عمل خندیدن. ضحک. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
شهرت. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردیدگی
تصویر گردیدگی
گردیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجیدگی
تصویر گنجیدگی
کیفیت گنجیده گنجایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیدنی
تصویر گندیدنی
آنچه که لایق گندیدن باشد متعفن شدنی، فاسد شدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمدیدگی
تصویر غمدیدگی
حالت و کیفیت غمدیده غمزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
مفلسی تهی دستی، ندیده بودن نو کیسگی: این گدا چشمی واین نادیدگی از گدایی تست نزبگلربگی. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسندیدگی
تصویر پسندیدگی
ممتازی نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
عفونت، تعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندیدنی
تصویر خندیدنی
سزاوار خندیدن، لایق خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده و زیان ندیده باشد، خیس مرطوب تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندندگی
تصویر گندندگی
گندنده بودن عمل گندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیدگی
تصویر گندیدگی
((گَ دِ))
تعفن، عفونت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسندیدگی
تصویر پسندیدگی
محبوبیت
فرهنگ واژه فارسی سره
بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جدّیّت
دیکشنری اردو به فارسی
محبوبیت، دوست داشتن
دیکشنری اردو به فارسی