جدول جو
جدول جو

معنی خمک - جستجوی لغت در جدول جو

خمک
نوعی دف که چنبر آن از برنج یا روی بود
تصویری از خمک
تصویر خمک
فرهنگ فارسی عمید
خمک
(خُ مَ)
دهی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل، دارای 1920 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات و پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و کرباس بافی. راه مالرو و ده باب دکاکین مختلف و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
خمک
دف و دایره کوچکی که چنبرآن از برنج یا روی باشد
تصویری از خمک
تصویر خمک
فرهنگ لغت هوشیار
خمک
((خُ مَ))
دف و دایره کوچکی که چنبر آن از برنج یا روی باشد
تصویری از خمک
تصویر خمک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمک
تصویر سمک
(پسرانه)
ماهی، نام قهرمان داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تخمک
تصویر تخمک
یاختۀ جنسی تولیدمثل ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمکده
تصویر خمکده
خم خانه، خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
فرهنگ فارسی عمید
(خُ مَ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. دارای 960 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و کرباس بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تُ مَ)
مصغر تخم. رجوع به تخمه شود، (اصطلاح گیاه شناسی) در گیاه شناسی، دانه های کوچکی است که درون تخمدان به وجود می آید و بر اثر رشد به دانه تبدیل می گردد.
آقای گل گلاب آرد: اگر در داخل تخمدان برشی داده شود در داخل آن اجسامی بنام تخمک یافت میشود که بوسیلۀ رشته ای به دیوارۀ درونی تخمدان اتصال دارند. طرز اتصال تخمکها به دیوارۀ تخمدان، در گیاهان اختلاف کلی دارد. چون اجتماع برچه ها برای تشکیل تخمدان نیز به اشکال گوناگون است وضع قرار گرفتن تخمک ها به چندین شکل دیده میشود... هر برچه را می توان برگی دانست که در یک طرف یا دو طرف آن تاخوردگی پدید آمده و تخمکی ساخته است... مهمترین قسمتهای برچه تخمک و پیدایش آن چنین است که در سطح داخلی پوستۀ جفت درونی تخمدان یک برآمدگی کوچک پدید آمده اطراف آن یک حلقه و پس از آن دو حلقه تشکیل می یابد که پوشش داخلی و خارجی را میسازند. تکمۀ نخستین که از زنبوریهایی غذائی تشکیل یافته بود، دارای یاخته هایی است که بسرعت تقسیم می شوند. قسمتی از آنها تودۀ غذایی بنام خورش می سازند و یکی از آنها که در داخل خورش قرار گرفته کاهش رنگی یافته بتدریج دو، و چهار، وهشت هسته یافته، کیسۀ رویانی تشکیل میدهند که سه یاخته در بالا و سه یاخته در پایین دارد و از بهم پیوستن دو هستۀ دیگر، هستۀ دومین بزرگی در وسط آن کیسه دیده میشود. مهمترین یاخته های کیسۀ رویانی یاخته ای است که در بالا و در وسط قرار گرفته، و آنرا تخمه می گویند. پس در هر تخمک کامل می توان قسمتهای ذیل را تشخیص داد:
1- دو پوستۀ داخلی خارجی. 2- سوراخی در بالای آن که سفت نامیده میشود. 3- تودۀ بزرگی در وسط که قسمت اعظم مادۀ غذایی است و خورش نامیده میشود. 4- کیسۀ رویانی که در داخل آن تخمه و یاخته های در حال کاهش رنگی قرار گرفته است. 5- بند یا رشته ای که تخمک را به دیوارۀ درونی تخمدان متصل میسازد و اتصال این بند به دیوارۀ تخمدان ممکن است تخمک را مستقیم یا معکوس یا مورب قرار دهد...
همینکه دانۀ گرده ای بر روی کلاله قرار گیرد ناهمواری سطح آن به ناهمواری های چسبندۀ کلاله می چسبد. رطوبت و مادۀ غذایی و لعابی کلاله در داخل گرده اثر کرده لولۀ گرده ساخته می شود. این لولۀ گرده در بافت مرکزی خامه فرومیرود، یعنی بوسیلۀ ترشح دیاستازها، یاخته های آن را حل کرده راهی باز میکند و به تخمدان میرسد و از راه سفت به دهانۀ یکی از تخمک ها راه یافته داخل خورش میگردد. در مدتی که این لوله پیش میرود و در راه است هستۀرویا پیشاپیش میرود و هستۀ زایا که در پی آن است به دو قسمت تقسیم می شود و هر یک از آنها یک انتروزوئید (بساکه) می سازد. چون لوله به کیسۀ رویان برسد، دیوارۀ سلولزی آنرا حل میکند، یکی از بساکه ها از میان یاخته ها گذشته به هستۀ دومین میرسد و با آن می آمیزد و هسته ای در وسط کیسۀ رویان میسازد و بساکۀ دیگرداخل تخمه شده با هستۀ آن می آمیزد و تخم را تشکیل میدهد. آمیزش بساکه ها با هسته هایی که در کیسۀ رویان است هسته هایی میسازد که 2n کرموزوم دارند... در کیسۀ رویانی دو تخم ساخته شده، یکی تخمی که از آمیزش بساکه و تخمه ساخته شده است و دیگری تخمی که از آمیزش بساکه با هستۀ دومین تشکیل یافته و شمارۀ کروموزوم های آن از 2n بیشتر است. تخمه های آمیزش یافته مبدل به دانه میشوند و هستۀ دومین که آمیزش یافته، مبداء بافت مخصوصی است که آنرا آلبومن می گویند. دیوارۀ تخمدان هم در این موقع تغییر شکل یافته ضخیم میشود و مواد غذایی در خود اندوخته میکند و تبدیل به میوه می گردد. پس در هر میوه دو قسمت موجود است: یکی هسته ها یعنی تخمکهای گشنیده و دیگری فرابر که از هر طرف هسته ها را فراگرفته است.
پس از آمیزش تغییراتی در تخمک روی میدهد که خلاصۀ آنها از این قرار است: 1- سه یاخته ای که در مقابل تخمه قرار گرفته و دو یاختۀ طرفین آن مبدل به لعاب شده به مصرف غذای تخم در هنگام تقسیم میرسند. 2- یاخته و تخم بلافاصله تقسیم شده در کیسۀ جنینی تشکیل جنین میدهند. (در بعضی گیاهان تقسیم آن مدتی پس از تشکیل شروع میشود). بدین طریق که نخست به دو قسمت بالا و پایین تقسیم میشود، آنکه نزدیکتر به سفت است فقط از طرف درازی تقسیم شده بند را تشکیل میدهد که وسیلۀ اتصال جنین به دیوارۀ کیسه است. آنکه دورتر از سفت است از جهات مختلف تقسیم شده توده ای از یاخته های بهم چسبیده را تشکیل میدهد که بتدریج شمارۀ آنها زیادتر شده کم کم تمام فضای درونی کیسۀ جنینی را پر میکند... 3- در ضمنی که این تغییرات در یاختۀ تخم روی میدهد هستۀ دوم که آمیزش یافته تقسیمات متوالی می یابد و بافتی می سازد که آنرا آلبومن می گویند. یاخته های آلبومن بتدریج مواد اندوختۀ خورش را هضم کرده آنها را به مواد آزتی و قطرات چربی و نشاسته تبدیل میکنند که اندوخته برای جنین است... 4- دو پوستۀ تخمک نیز تغییراتی کرده پوست هسته را تشکیل میدهند.
پس از این تغییرات تخمک مبدل به هسته یا دانه شده است که دارای یک یا دو پوسته و یک تودۀ مرکزی مرکب از لبه ها و گیاهکی کوچک می باشد. (از گیاه شناسی گل گلاب صص 180- 186).
، در جانورشناسی، آنرا اوول گویند که پس از ترکیب با اسپرماتوزوئید هستۀ اولیۀ جنین تشکیل می گردد.
آقای دکتر فاطمی آرد: در متازوئرها تولید مثل جنسی بوسیلۀ سلولهای مخصوصی صورت می گیرد که معرف دو جنس مختلفند. این سلولها که به اسم گامت موسومند بواسطۀ اعضای مخصوص یا غدد تناسلی به وجود می آیند و از اتحاد و ترکیب این دو سلول یعنی گامت نر یا اسپرماتوزوئید با گامت ماده یا تخمک است که فرد جدیدی که تمام صفات گونه را دربردارد تولید میشود. حیوانی که مولد اسپرماتوزوئید است حیوان نر و تولیدکننده تخمک را حیوان ماده گویند. (جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ص 27). رجوع به تخم و تخمدان شود
لغت نامه دهخدا
(خُ کَ دَ / دِ)
می خانه. شرابخانه. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) :
در خمکده زن نقب که در طاق فلک صبح
هم نقب زد و مرغ بر آن داد گوایی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چمک
تصویر چمک
قوت و قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
حمکه: ریزه، فرومایه، شپش، کودک، کره، ناب چیزی، سرشت چیزی، راهنمای بیراه
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه طبقه ظاهری زمین را تشکیل داده گیاهها و درختان را میرویاند، بمعنی زمین و کشور هم میگویند آنچه که بخشی از سطح کره زمین را پوشانده موجب رویاندن نباتات شود تراب، زمین، مملکت کشور، قبر گور، فروتن متواضع سلیم النفس، چیز بی قدر و قیمت بکار نیامدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدک
تصویر خدک
حاکم، رئیس، عامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبک
تصویر خبک
فشردن گلو، خفه کردن فشردگی گلو خفگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمک
تصویر زمک
خشم، خشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
نشان، خال لکه داغ، نقطه، خال، خال سفیدی که در چشم افتد، نشانی که با سر چوب یا با انگشت در زمین کشند
فرهنگ لغت هوشیار
مقابل تر، آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد آنچه که رطوبت و نم نداشته باشد یابس بی نم مقابل تر مرطوب، آنچه که فاقد آب باشد بی آب مقابل آبدار مرطوب، گیاه پژمرده بی ثمر، خالص سره زر خشک، خسیس ممسک. یا خشک و خالی. فقط تنها: (ببوسه خشک و خالی قناعت کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرک
تصویر خرک
تخمه که در گلو آید جخج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزک
تصویر خزک
ستیهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
خار کوچک، خس خار، خارسه پهلو، خار فلزی سه گوشه که در زمان جنگ سر راه دشمن ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمک
تصویر ثمک
پارسی تازی گشته تمک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمس
تصویر خمس
پنج یک، یک پنجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمک
تصویر رمک
گله گاو و گوسفند و اسب، سپاه لشکر، گروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمک
تصویر دمک
ساییدن، آرد کردن ، استوار کردن، تابانیدن تاب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمک زدن
تصویر خمک زدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمکده
تصویر خمکده
خمخانه شرابخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تخم ماده که در داخل نشو و نما یافته پس از تکمیل از مجرای تخمدان خارج و آماده برای لقاح میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمک
تصویر تخمک
((تُ مَ))
یاخته جنسی و تولید مثل در زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمک
تصویر کمک
اعانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاک
تصویر خاک
تربت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرک
تصویر خرک
جک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خمس
تصویر خمس
پنج یک
فرهنگ واژه فارسی سره
خمخانه، خمستان، شرابخانه، شرابکده، رسومات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تخمچه، تخم، بذر، نطفه، تخمه
فرهنگ واژه مترادف متضاد