جدول جو
جدول جو

معنی خمکده

خمکده
خم خانه، خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
تصویری از خمکده
تصویر خمکده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خمکده

خمکده

خمکده
می خانه. شرابخانه. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری) :
در خمکده زن نقب که در طاق فلک صبح
هم نقب زد و مرغ بر آن داد گوایی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

غمکده

غمکده
جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، خانه ای که اهل آن غمگین باشند، غم خانه، غم سرا، ماتمکده، کنایه از دنیا، برای مِثال شاد از چه ام از آنکه در این غمکده یکی ست / درمان و درد و نیک و بد و سور و شیونم (حسن غزنوی - لغتنامه - غمکده)
غمکده
فرهنگ فارسی عمید

خمیده

خمیده
خم شده، کج شده، قوز، مُنحَنی، کوژ، گوژ، کوز، غوز، مُحَدَّب، گَنگ
خمیده
فرهنگ فارسی عمید