- خمخانه
- شرابخانه، میکده، میخانه
معنی خمخانه - جستجوی لغت در جدول جو
- خمخانه ((خُ نِ))
- سردابی که خم های باده را در آن جا گذارند، میخانه، میکده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه تابستانی که از خس سازند
خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، کنایه از میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
خانه ای که در آن عزا بر پا باشد
هم آشیانه
نیزه سست خاکروبه، خاک کناد
مستراح، توالت
حق السکوت
پیشخانه کریاس جلوخان
جایی که برای قضای حاجت تخصیص دهند: مستراح جایی مبرز مبال خلا ادبخانه
مانند آمران همچون فرماندهان: آمرانه سخن میگوید
مرکز ومعبد بتها، بتکده
تنگ (قرابه)
دشمن گونه
اکسی هموگلوبین
مطبخ، آشپزخانه، تنور
آئینه خانه
خانه چشم حفره ای که چشم در آن جا دارد کاسه چشم
محل زنان حرم حرمسرا فغستان
شاگردانه (انعام) آنچه بمامور سلطان و حاکم بطریق هدیه دهند
ملبوس پشمینه درویشان
دشمنانه، دشمن وار
کتخدا خداوند خانه
خانه ای که از نی بوریا سازند خانه ای که بر در و پنجره آن خاز شتر بندند و آب بر آن پاشند تا نسیم خنک بدرون آید
قسمی توپ با لوله کوتاه که پیاده نظام حمل میکند و با آن آشیانه مسلسل حریف مقابل را بر می دارد
خم شده کج گردیده
دهان دره، دهن دره
خاموش مانند
خاندان، طایفه
خانه ای که از نی و علف و خار و خس یا با پرده خیش سازند و بر آن آب باشند تا هوای داخل آن خنک گردد، خیمه ای که برای رفع هوای گرم از کتان سازند و درون آن برگ بید گسترانند و بر اطراف وی آب پاشند
تاولی که بر اثر عفونت حاد عمومی بدن در کنار لب یا در مخاط دهان پدید آید
کمال هر چیز حد نصاب:) در سر خانه زود است . (، آواز بلند. یا داماد سر خانه. دامادی که در خانه پدر و مادر عروس زندگی کند
میکده و شرابخانه
خوابگاه، حرمسرا، قسمتی از مسجدهای بزرگ که دارای سقف است