کلبه ای که از گیاهان سبز معطر سازند. (ناظم الاطباء). خانه ای که از خس بندند و در تابستان در آن نشینند و این خس خوشبوی و این خانه متعارف هندوستان است. (آنندراج) : روی آسایش ز اشک گرم تا بیند دمی ساخت چشمی بی رخت خسخانه از مژگان خویش. قبول (ازآنندراج). تن چو خس خانه کهن شده ست. حکیم صادق (از آنندراج). زهی خس خانه سپهر آشیانه که تاب سموم را بازداشته و آبی بر روی کارش آمده که در قصرها آبرو بهم رسانده چرا آب بر خود نپاشد که از دو سویش آفتاب تافته و چون ابر بهار چگونه باران نبارد که آفتاب در برج آبی رسیده. (از آنندراج). در این گرمی بحدی کرد طغیان نگه خسخانه می بندد ز مژگان. ملا ابوالبرکات منیر (از آنندراج)