جدول جو
جدول جو

معنی خماهان - جستجوی لغت در جدول جو

خماهان
(خُ)
سنگی باشد بغایت سخت و تیره رنگ بسرخی مایل و آن دو نوع است نر و ماده و چون نر آن را با آب بسایند مانندشنجرف سرخ شود و مادۀ آن همچو زرنیخ زرد گردد و گویند آن نوعی از آهن است و طبیعت هر دو سرد بود چون بر ورمهای صفراوی و دموی طلا کنند نافع باشد خاصه مادۀ آن را درو برودت بیشتر است و اگر در ظرف آن شراب خورند مستی نیاورد و آن را به عربی حجر حدیدی و صندل حدیدی خوانند و بعضی گویند سنگی است سیاه و سفید که از آن نگین سازند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خماهان
نوعی سنگ سخت و تیزه مایل بسرخی حجر حدیدی صندل جدیدی
تصویری از خماهان
تصویر خماهان
فرهنگ لغت هوشیار
خماهان
((خُ))
نوعی سنگ آهن به رنگ تیره که ساییده آن را برای درمان جرب به کار می بردند، خماهن
تصویری از خماهان
تصویر خماهان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهان
تصویر ماهان
(پسرانه)
منسوب به ماه، روشنچون ماه، زیبا چون ماه، نام شهری در استان کرمان، نام پدر سهل از بزرگان مرو
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی سنگ آهن به رنگ قهوه ای که در طب قدیم ساییدۀ آن را برای تحلیل ورم و معالجۀ جرب به کار می برده اند، برای مثال خمی از خماهن برانگیخته / به خم ها سکاهن بر او ریخته (نظامی۵ - ۷۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
خواستار، متقاضی، مقابل خوانده، در علم حقوق آنکه از کسی شاکی است، مدعی
فرهنگ فارسی عمید
(خُ هََ)
خماهان. رجوع به خماهان شود. حجر حدیدی. صندل حدیدی. حجرالدم. شادنه. شاذنج. عدسیه. (یادداشت بخطمؤلف). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود:
ای سرخ گل تو بسد و زرد زمردی
ای لالۀ شکفته عقیق و خماهنی.
خسروی.
تا ز بدخشان پدید آید لؤلؤ
چون گهر از سنگ و کهربا ز خماهن.
فرخی.
به دریابار باشد عنبرتر
بکوه اندر بود کان خماهن.
منوچهری.
و فی شمالی النیل جبل بقرب فسطاط یسمی المقطم فیه و فی نواحیه حجر الخماهن. (صورالاقالیم اصطخری).
بدو در بتی از خماهنش تن.
اسدی.
خماهن که و آسمان لازورد.
اسدی.
پیروزه رنگ حلقۀ انگشتری که دید
کاندر میان او ز خماهن بود نگین.
لامعی.
ز بسکه سوخته ای جان و رانده ای خون، گشت
زمین و آب برنگ خماهن و مرجان.
مسعودسعد.
تیغ تو برقی است خماهن گداز
اسب تو ابریست نواحی گذار.
عثمان مختاری.
بشب نگار نگین خماهن اندر چاه.
ازرقی.
کایشان نه آهنند که ریم خماهنند.
سنائی.
اندر سیستان یکی کوه است که آن همه خماهن است و هر خماهن که آن نیک است آن از آن کوه سیستان برخاسته. (تاریخ سیستان).
فیروزۀچرخ را ز آهم
جز رنگ خماهنی نیابی.
خاقانی.
ز نوک ناوک این ریمن خماهن فام
هزار چشمه چو ریمان است سینۀ من.
خاقانی.
بهر دو نان ستایش دونان کنم مباد
کآب گهر بسنگ خماهن درآورم.
خاقانی.
ای تیغ تو آب روشن و آتش ناب
آبی چو خماهن آتشی چون سیماب.
خاقانی.
در پرده خماهنی ابر سکاهنی
رنگ خضاب بر سر دنیا برافکند.
خاقانی.
در کارگه نفاذ حکمت
از نیل و بقم دهد خماهن.
سیف اسفرنگی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خماهن
تصویر خماهن
نوعی سنگ سخت و تیزه مایل بسرخی حجر حدیدی صندل جدیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
مشتاق، طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خماهن
تصویر خماهن
((خُ هَ))
نوعی سنگ آهن به رنگ تیره که ساییده آن را برای درمان جرب به کار می بردند، خماهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
((خا))
خواستار، مشتاق، مدعی
فرهنگ فارسی معین
آرزومند، مایل، راغب، مشتاق، طالب، خواستار، متقاضی، بیزار، نفور، دوستدار، شیفته، عاشق، مدعی، شاکی
متضاد: مدعی علیه، خریدار، مشتری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
الطّالب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
Desirous, Wanting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
désireux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ما (متعلقین)
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
жаждущий , желающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
arzulayan, isteyen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
خواہش مند , چاہنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
ইচ্ছুক , চাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
kutamani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
欲しい , 欲しがっている
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
원하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
begehrend, wünschend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
רוצה , רָצוֹן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
इच्छाशक्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
menginginkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
verlangend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
deseoso, deseando
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
desideroso, desiderante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
desejoso, desejando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
渴望的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
pragnący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
прагнучий , бажаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
อยากได้ , อยาก
دیکشنری فارسی به تایلندی