جدول جو
جدول جو

معنی خمائض - جستجوی لغت در جدول جو

خمائض
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خمیض. رجوع به خمیض شود، جمع واژۀ خمیضه. (منتهی الارب) (ازلسان العرب) (از تاج العروس). رجوع به خمیضه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خائض
تصویر خائض
فرورونده، فرورونده در آب، فرورونده در امری
فرهنگ فارسی عمید
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خمیله. (منتهی الارب) (لسان العرب) (تاج العروس). رجوع به خمیله شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خمیصه. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
این کلمه در ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 56 و 71 و 425 و چ قدیمی ص 50 و 57 و 251 جمع مخاضه معادل مخاوض آمده است: پیرامن او خندقی عمیق بود که اندیشه در مجاری آن به پایان نمی رسید و وهم را در مخائض آن پای به گل فرومی شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 56). و پیلی که حصن قلب بود در بعضی مخائض فروماند و به گل فروشد چندانکه در استخلاص او کوشیدند فایده نداشت... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 71). از آن بیابان ها بگذشت و آن مخائض و مغاویر بازپس گذاشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 425). و رجوع به مخاضه شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
مرکّب از: خوض، درروندۀ در آب و جز آن، دررونده در حدیث و مشتغل بدان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خائض
تصویر خائض
فرو رونده در آب
فرهنگ لغت هوشیار