جدول جو
جدول جو

معنی خلیفه - جستجوی لغت در جدول جو

خلیفه
پادشاه تازی، جانشین
تصویری از خلیفه
تصویر خلیفه
فرهنگ واژه فارسی سره
خلیفه
آنکه بجای کسی باشد در کاری، از پس کسی آینده و در کاری قائم مقام کسی شونده
فرهنگ لغت هوشیار
خلیفه
عنوان هر یک از جانشینان پیغمبر، رهبر مذهبی برخی جوامع مسیحی شرقی، خمیرگیر، قائم مقام، جانشین، داروغه
تصویری از خلیفه
تصویر خلیفه
فرهنگ فارسی عمید
خلیفه
((خَ فِ))
جانشین، قائم مقام، پیشوای مسلمانان، جمع خلفاء، خلائف
تصویری از خلیفه
تصویر خلیفه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جانشینی مونث خلاق. یا قدرت خلاقه. نیرویی که موجب خلق آثار بدیع گردد
فرهنگ لغت هوشیار
مونث خفیف: اسباب خفیفه. مونث خفی پنهان پوشیده نهفته، جمع خفایا خفیات
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان خلف بن عبدالصمد، گروهی که نماز را جز پشت سر رهنمود (امام) روا نمی دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیقه
تصویر خلیقه
طبیعت، سرشت، خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیفی
تصویر خلیفی
جانشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیفت
تصویر خلیفت
خلیفه، جانشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیعه
تصویر خلیعه
بی پروائی و رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیطه
تصویر خلیطه
در همی در آمیختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیده
تصویر خلیده
فرو رفته، نفوذ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلیفه
تصویر شلیفه
فرج زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیقه
تصویر خلیقه
خوی، طبیعت، سرشت، آنچه خداوند آفریده، مخلوق، مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیفه
تصویر علیفه
واستارنیدن (علوفه خوراندن)، واسان (علوفه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیقه
تصویر خلیقه
((خَ قِ))
سرشت، ذات، خوی، عادت، جمع خلائق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلیده
تصویر خلیده
((خَ دِ))
فرورفته، زخم شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلیده
تصویر خلیده
فرو رفته، آزرده، برای مثال زواره بیامد خلیده روان / که امروز چون رفت بر پهلوان (فردوسی - ۲/۱۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
نواستن (بی اشتهایی گویش گیلکی) آبکشی، ناسازی، پیاپیی، شکم روش، گند دهانی آکیدن (عیب داشتن)، نادانی، گولی، دلشدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیه
تصویر خلیه
زن بری از عیب، زن فارغ، کشتی بزرگ، کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیف
تصویر خلیف
پادشاه فرمانروا، چربزبان، دره، راه کوهستانی، پیمان شکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیفه
تصویر خیفه
بیشه شیر، کارد ترس بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیه
تصویر خلیه
کندو، لانۀ زنبور عسل به شکل خانه های شش گوشۀ منظم، خانۀ زنبور عسل، شان، شانه، نخاریب النحل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیفه
تصویر لیفه
لیفه در فارسی یک پیشند، نرمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیه
تصویر خلیه
((خَ یِّ))
کندوی عسل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیفه
تصویر لیفه
((فِ))
جای بند یا کش در کمر شلوار
فرهنگ فارسی معین
جای بند در کمر شلوار که بند را از آن می گذرانند و به کمر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلیفهالله
تصویر خلیفهالله
خلیفۀ خدا، کنایه از آدم ابوالبشر
فرهنگ فارسی عمید
بزماورد گوشت پخته و تره و خاگینه باشد که در نان تنک پیچند و نواله سازند و با کارد پاره پاره کنند و خورند در تازی لقمه الخلیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقمه الخلیفه
تصویر لقمه الخلیفه
لقمه خلیفه بنگرید به لقمه خلیفه
فرهنگ لغت هوشیار
هفت کار گزار گواژ هفت گنج بنگرید به (هفت خزینه)، هفت اندام بنگرید به (هفت اعضا)، هفت سایشگاه که در نماز بر زمین می سایند: پیشانی دو هبک (هبک کف دست) دو شست پای دو زانو، هفت دریابنده روان جانوری خرد بینایی شنوایی چشایی بویایی بساوایی یاخلفای روح که هفت خط عضو باطن (دل شش جگر زهره گرده سپرز معده)، روح حیوانی وعقل وحواس خمسه، هفت اندام، هفت طور دل (اول صدر دوم قلب سوم شفاف چهارم وپنجم حبه القلوب شم وهفتم مهجه القلوب)، هفت عضو ظاهرکه دروقت سجودباید بزمین گذاشته شود (پیشانی دوکف دست دو زانو دوسرانگشت شصت پا) -6 سبعه منحوسه (غطیط عریم سرموش کلاب ذوذوابه لحیان کید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از کیسه خلیفه بخشیدن
تصویر از کیسه خلیفه بخشیدن
کنایه از از جیب دیگری یا به حساب دیگری بخشیدن
فرهنگ فارسی معین