جدول جو
جدول جو

معنی خلیده

خلیده
فرو رفته، آزرده، برای مثال زواره بیامد خلیده روان / که امروز چون رفت بر پهلوان (فردوسی - ۲/۱۷۷)
تصویری از خلیده
تصویر خلیده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خلیده

خلیده

خلیده
در اندرون رفته. (صحاح الفرس). فرورفته. نفوذکرده. (ناظم الاطباء) :
هر ساعتش از غصه گلی تازه شکفته
وز غصه چو خارش همه در دیده خلیده.
انوری.
، فرورونده. نفوذکننده:
پر گرد باغ و بی بر شاخ و خلیده خاری
تاریک چاه و ناخوش زشت و درشت جایی.
ناصرخسرو.
، سوراخ کرده، گزیده، سوراخ و جای فرورفتگی سوزن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خزیده

خزیده
بروی سینه و شکم روی زمین کشیده، آنکه در کنجی و رخنه ای پنهان شده
خزیده
فرهنگ لغت هوشیار