- خلوتخانه (خَلْ وَ نَ / نِ)
نمازخانه. (ناظم الاطباء). محل عبادت و عزلت از خلق. جائی که در آن عزلت گیرند برای عبادت:
خیز خاقانی ز کنج فقر خلوتخانه ساز
کز چنین گنجی توان اندوخت گنج شایگان.
خاقانی.
بایزید بسطامی شبی در خلوت خانه مکاشفات کمند رابر کنگرۀ کبریای او درانداخت. (مجالس سعدی - مجلس 3). کیخسرو در خلوتخانه ای که از برای عبادت و طاعت جهت او ساخته بود بنشست. (تاریخ قم) ، اوطاق زن، اطاق مخصوص. (ناظم الاطباء) ، محل خالی از اغیار. محل متعلق به خویشان و محرمان که دیگران و نامحرمان را حق ورود بدان نیست:
بعذری کآن قبول افتاد در راه
برون آمد ز خلوت خانه شاه.
نظامی.
هر آن دل را که پنهانی قرینی هست روحانی
به خلوتخانه ای ماند که اندر بوستانستی.
سعدی (بدایع چ مصفا ص 577).
رجوع به خلوت شود
خیز خاقانی ز کنج فقر خلوتخانه ساز
کز چنین گنجی توان اندوخت گنج شایگان.
خاقانی.
بایزید بسطامی شبی در خلوت خانه مکاشفات کمند رابر کنگرۀ کبریای او درانداخت. (مجالس سعدی - مجلس 3). کیخسرو در خلوتخانه ای که از برای عبادت و طاعت جهت او ساخته بود بنشست. (تاریخ قم) ، اوطاق زن، اطاق مخصوص. (ناظم الاطباء) ، محل خالی از اغیار. محل متعلق به خویشان و محرمان که دیگران و نامحرمان را حق ورود بدان نیست:
بعذری کآن قبول افتاد در راه
برون آمد ز خلوت خانه شاه.
نظامی.
هر آن دل را که پنهانی قرینی هست روحانی
به خلوتخانه ای ماند که اندر بوستانستی.
سعدی (بدایع چ مصفا ص 577).
رجوع به خلوت شود
