جدول جو
جدول جو

معنی خلوتگاه

خلوتگاه
جای خالی از بیگانه، خلوت خانه
تصویری از خلوتگاه
تصویر خلوتگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خلوتگاه

خلوتگاه

خلوتگاه
محل انزوا. (ناظم الاطباء) :
یک شبی مجنون بخلوتگاه ناز
با خدای خویشتن می کرد راز.
(منسوب به مولوی).
ز خلوتگاه ربانی وثاقی در سرای دل.
سعدی.
، شبستان. (ناظم الاطباء) :
درون بردندش از در شادمانه
بخلوتگاه آن شمع زمانه.
نظامی.
، محل آسایش. (ناظم الاطباء) :
ملک روزی بخلوتگاه بنشست
نشاند آن لعبتان را نیز بر دست.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خلوتگه

خلوتگه
جای آسایش، اطاق مخصوص، اطاق زن شبستان، نمازخانه، مقام کمال ولایت که اتحاد محب و محبوب و عاشق و معشوق و نبی و ولی است. یا خلوتخانه قرب. مقام قرب حضرت ربوبی
فرهنگ لغت هوشیار

خلوتگه

خلوتگه
محل خلوت. محل انزوا برای عبادت و ریاضت و تقرب به معبود. خلوتگاه:
چو دانست کو هست خلوتگرای
پیاده به خلوتگهش کرد رای.
نظامی.
کجا زاهدی خلوتی یافتی
به خلوتگهش زود بشتافتی.
نظامی.
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای.
حافظ.
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی.
حافظ.
، محل آسایش. (ناظم الاطباء) :
چو لختی سخن گفت از آن در که بود
به خلوتگه خویش رغبت نمود.
نظامی.
چو خلوتگهش آنچنان ساختند
از او زحمت خویش پرداختند.
نظامی.
به خلوتگه خسروش تاختند
ز نظارگان پرده پرداختند.
نظامی.
، جای تنهایی. جایی که غیر را در آن راه نیست. (یادداشت بخط مؤلف).
- خلوتگه خورشید، آسمان چهارم. فلک چهارم. بدانجهت که گویند عیسی را بچرخ چهارم بردند.
- ، کنایه از عالیترین مقام تقرب:
کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان.
حافظ.
- خلوتگه عرش، کنایه از پیشگاه احدیت است:
پرواز پری گرفت پایت
خلوتگه عرش گشت جایت.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خلوتخانه

خلوتخانه
شبستان، اندرونی، نماز خانه، گوشه تنهایی آبشتگاه، جای آسایش، اطاق مخصوص، اطاق زن شبستان، نمازخانه، مقام کمال ولایت که اتحاد محب و محبوب و عاشق و معشوق و نبی و ولی است. یا خلوتخانه قرب. مقام قرب حضرت ربوبی
فرهنگ لغت هوشیار

خاستگاه

خاستگاه
جایی که چیزی ازآن برمی خیزد یا در آن پدید می آید، منشأ، منبع
خاستگاه
فرهنگ فارسی معین