جدول جو
جدول جو

معنی خلوات - جستجوی لغت در جدول جو

خلوات
خلوت ها، فاقد ازدحام و شلوغی مثلاً شهر خلوت، تنهایی ها، تنها ماندن با معشوق، جاهای فاقد ازدحام و شلوغی، در تصوف دوری گزیدن سالکان از مردم برای تزکیه نفس، جمع واژۀ خلوت
تصویری از خلوات
تصویر خلوات
فرهنگ فارسی عمید
خلوات
(خَ لَ)
جمع واژۀ خلوه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خلوت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فلوات
تصویر فلوات
فلات ها، بیابان ها، جمع واژۀ فلات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلوات
تصویر صلوات
صلاه و صلوه ها، صلات، درود خاص بر پیغمبر اسلام و خاندان او، ذکر «اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد»، کنایه از درودها، تحیت ها، جمع واژۀ صلاه و صلوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطوات
تصویر خطوات
خطوه ها، فاصله های میان دو پا در راه رفتن، گام ها، قدم ها، در تصوف گام هایی که سالک در طریقت برمی دارد، جمع واژۀ خطوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلوت
تصویر خلوت
فاقد ازدحام و شلوغی مثلاً شهر خلوت، تنهایی، تنها ماندن با معشوق، جای فاقد ازدحام و شلوغی، در تصوف دوری گزیدن سالک از مردم برای تزکیۀ نفس
فرهنگ فارسی عمید
(خَذَ)
موضعی است. (از منتهی الارب). و نام این موضع در اخبار بسیار آمده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خُ طُ)
جمع واژۀ خطوه و خطوه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (ترجمان علامه جرجانی) : یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالاً طیباً و لاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین. (قرآن 168/2). یا ایها الذین امنوا لاتتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر ولولافضل اﷲ علیکم و رحمته مازکی منکم من أحد أبداً و لکن اﷲ یزکی من یشاء واﷲ سمیع علیم. (قرآن 21/24)
لغت نامه دهخدا
(صَ لَ)
مرکز دهستان خروسلو از بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 15 هزارگزی باختر گرمی و در مسیر شوسۀ گرمی اردبیل واقع است. جلگه، دشت، گرمسیر. سکنۀ آن 309 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(صَ لَ)
کنائس جهودان. اصل آن به عبرانی صلوتا است. (منتهی الارب) (المعرب جوالیقی ص 211). کنشت. کنیسه. رجوع به صلوه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ)
جمع واژۀ فلاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بیابانها. (یادداشت مؤلف) :
سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنارفراتی ؟
سعدی.
رجوع به فلاه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ)
جمع واژۀ غلوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غلوه شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
بمعنی الواد است. (فرهنگ نظام). رجوع به الواد شود
لغت نامه دهخدا
(خَلْ)
مرغی گوشتخوار، زغن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَلْ)
قسمی نعناع برنگ بنفش مایل بسرخی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَلْ)
علقّی. گیاهی است. (یادداشت بخط مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خلاصه ها. برگزیده ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ لِ)
جمع واژۀ خلفه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خلفه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ لی یا)
جمع واژۀ خلیه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خلیه شود
لغت نامه دهخدا
نام محلی است در سی و چهار هزارگزی جنوب غربی سبزوار واقع در ایالت کلان دایزنگی تابع کابل به افغانستان، این محل بین خط 68 درجه و 54 ثانیۀ طول شرقی و 34 درجه و 6 دقیقه و 29 ثانیۀ عرض شمالی قرار دارد، (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2)
نام رودی است به افغانستان در صد و سی و پنجهزار و پانصدگزی جنوب سبزوار ولایت بهسود ایالت دایزنگی کابل، بین 68 درجه و 23 دقیقه و12 ثانیۀ طول شرقی و 34 درجه و 14 دقیقه و 52 ثانیۀ عرض شمالی، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
جمع واژۀ حلوه. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حلوه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوات
تصویر خوات
دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوت
تصویر خلوت
انزوا، عزلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوقت
تصویر خلوقت
خوشررفتاری نرمی، تابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوات
تصویر جلوات
جمع جلوه، پرویزها جمع جلوه
فرهنگ لغت هوشیار
درود، تحیت، رحمت، نام درود خاص بر پیغمبر (ص) و آن جمله اللهم صل علی محمد و آل محمد است، نزد شیعه مذهبان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فلاه، پشته ها تار تان تانه مقابل پود: تا لباس عمر اعدایش نگردد بافته تا تار و پود پوده شد فلات آن فوات
فرهنگ لغت هوشیار
مقدار باریک خر، مقیاسی است برای وزن. توضیح طبق قانون مصوب 1304 ه. ش. یک خروار (با 3000 000 درهم) 300 کیلوگرم. ولی طبق معمول یک خروار 100 من تبریز 00، 297 کیلوگرم 64، 654 پوندانگلیسی. 3 خروار یک تن کوتاه (تقریبا) 92، 1963 پوندانگلیسی. 2، 7 خروار یک تن (تقریبا) 24، 2291 پوندانگلیسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطوات
تصویر خطوات
جمع خطوه، گام ها جمع خطوه گامها قدمها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطوات
تصویر خطوات
((خُ طُ))
جمع خطوه، گام ها، قدم ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صلوات
تصویر صلوات
((صَ لَ))
جمع صلات (صلاه)، نمازها، دعاها، درودها، اللهم صلی علی محمد وآله محمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صلوات
تصویر صلوات
درود فرستادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلوت
تصویر خلوت
تنهایی
فرهنگ واژه فارسی سره
درودها، دعاها، نمازها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مزد حمام به صورت جنس
فرهنگ گویش مازندرانی