عبدالرحمن محمد بن قطن خرقی، مکنی به ابومحمد. مردی از عالمان زبان عرب بود و مسائل فقه مالک نیکو میدانست. ابوزرعه مسیحی او را از خرق ذکر کرده است. (از انساب سمعانی) حسن بن رشد خرقی. از قدمای اهل حدیث بوده، از عبدالملک بن جریح حدیث کرد و از او جماعتی حدیث کردند. ابوزرعه مسیحی از او نام برده است. (از انساب سمعانی) اسحاق بن لیث خرقی، ساکن قریۀ خرق بود و پسرش از او حدیث کرد. (از انساب سمعانی)
عبدالرحمن محمد بن قطن خرقی، مکنی به ابومحمد. مردی از عالمان زبان عرب بود و مسائل فقه مالک نیکو میدانست. ابوزرعه مسیحی او را از خرق ذکر کرده است. (از انساب سمعانی) حسن بن رشد خرقی. از قدمای اهل حدیث بوده، از عبدالملک بن جریح حدیث کرد و از او جماعتی حدیث کردند. ابوزرعه مسیحی از او نام برده است. (از انساب سمعانی) اسحاق بن لیث خرقی، ساکن قریۀ خرق بود و پسرش از او حدیث کرد. (از انساب سمعانی)
عمرو بن حسین بن عبدالله خرقی، مکنی به ابوالقاسم. از بغدادیان بود و او را کتابی است بنام مختصر در فقه بر مذهب احمد حنبل. او از فقیهان صالح و شدیدالورع بود و قاضی ابویعلی بن الفراء می گوید اومصنفات بسیار و تخریجات فراوان در مذهب داشت ولی درمعرض اشاعه و انتشار قرار نگرفت چه او چون از مدینهالسلام خارج شد بنابر قول ابوالحسن تمیمی کتب خود را در درب سلیمان ایداع کرده و بعد درب سلیمان آتش گرفت و آتش بر کتب او افتاد و بر اثر آن کتب او انتشار نیافت. مرگ خرقی بسال 334 ه. ق. بدمشق اتفاق افتاد. (از انساب سمعانی). و رجوع به معجم المطبوعات شود
عمرو بن حسین بن عبدالله خرقی، مکنی به ابوالقاسم. از بغدادیان بود و او را کتابی است بنام مختصر در فقه بر مذهب احمد حنبل. او از فقیهان صالح و شدیدالورع بود و قاضی ابویعلی بن الفراء می گوید اومصنفات بسیار و تخریجات فراوان در مذهب داشت ولی درمعرض اشاعه و انتشار قرار نگرفت چه او چون از مدینهالسلام خارج شد بنابر قول ابوالحسن تمیمی کتب خود را در درب سلیمان ایداع کرده و بعد درب سلیمان آتش گرفت و آتش بر کتب او افتاد و بر اثر آن کتب او انتشار نیافت. مرگ خرقی بسال 334 هَ. ق. بدمشق اتفاق افتاد. (از انساب سمعانی). و رجوع به معجم المطبوعات شود
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 90 هزارگزی شمال فریمان و 10 هزارگزی شمال راه شوسۀ مشهد به سرخس واقع است. دامنه و معتدل است و 286 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 90 هزارگزی شمال فریمان و 10 هزارگزی شمال راه شوسۀ مشهد به سرخس واقع است. دامنه و معتدل است و 286 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نوعی از دویدن است، اسب تیزرو. این کلمه گاهی بصورت صفت برای شتر استعمال میشود ناقه خبقی و آن بمعنای شتر مادۀ گشاده گام است. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
نوعی از دویدن است، اسب تیزرو. این کلمه گاهی بصورت صفت برای شتر استعمال میشود ناقه خبقی و آن بمعنای شتر مادۀ گشاده گام است. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 58 هزارگزی شمال باختری مشهد و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ مشهد به قوچان. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل، 38 تن سکنه دارد که مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی و کردی است. آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات و چغندر و سیب زمینی و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و مالداری است. راه این ده مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 58 هزارگزی شمال باختری مشهد و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ مشهد به قوچان. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل، 38 تن سکنه دارد که مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی و کردی است. آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات و چغندر و سیب زمینی و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و مالداری است. راه این ده مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
منسوب به حلق. حروف حلقی و آن شش حرف است: همزه، هاء، عین، حاء، غین، خاء. (آنندراج). رجوع به حلق شود، مشتی که بر گلو و زیر زنخ زنند و آنرا دوکارد و دوکاردی نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، نغمۀ حلقی، مقابل صناعی یا نغمۀ صناعی نغمه ای که مخرج آن حلق حیوان بود
منسوب به حلق. حروف حلقی و آن شش حرف است: همزه، هاء، عین، حاء، غین، خاء. (آنندراج). رجوع به حلق شود، مشتی که بر گلو و زیر زنخ زنند و آنرا دوکارد و دوکاردی نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، نغمۀ حلقی، مقابل صناعی یا نغمۀ صناعی نغمه ای که مخرج آن حلق حیوان بود