جدول جو
جدول جو

معنی خلقی - جستجوی لغت در جدول جو

خلقی
رفتاری آفرینشی منسوب به خلق منسوب به خلق
تصویری از خلقی
تصویر خلقی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلقیه
تصویر خلقیه
مونث خلقی رفتاری مونث خلقی آفرینشی مونث خلقی مونث خلقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقت
تصویر خلقت
آفرینش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلقی
تصویر جلقی
زلغی چل زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقی
تصویر حلقی
گلویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خللی
تصویر خللی
معترض، مزاحم، مانع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقه
تصویر خلقه
آفرینش پیرایش تا شش داداری دهش ابر باران خیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقن
تصویر خلقن
یونانی تازی گشته دیگ مسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقت
تصویر خلقت
نهاد، فطرت، طبیعت، سرشت، آفرینش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقا
تصویر خلقا
به خوی به رفتار به دیدار و به رفتار بدیدار از نظر خلقت هیاه: (خلقا و خلقا شبیه پدر است) از نظر خبق از جهت خوی
فرهنگ لغت هوشیار
ژندگک کهنه پاره خوگیر رام آرام، سزاوار، فر آفرید (تمام خلقت) خوشخوی با این آرش در تازی نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
دیدار کردن، پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیق
تصویر خلیق
خوش اخلاق، دارای اخلاق نیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلقت
تصویر خلقت
آفرینش، فطرت، هیئت، سرشت، شکل ظاهری انسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
ملاقات کردن، دیدار کردن، برخورد کردن، پذیرفتن، دریافتن، ادراک کردن، فراگرفتن چیزی از کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلقی
تصویر غلقی
پا زهر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقی
تصویر قلقی
گردن آویز
فرهنگ لغت هوشیار
انداخته شده افتاده، نویسیده اندازنده، نویسنده انداخته شده (بر زمین و جز آن)، املا کرده. اندازنده (بر زمین و جز آن)، املا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
((تَ لَ قِّ))
آموختن، ملاقات کردن، برخورد کردن، فراگیری، آموزشی، دیدار، برخوردن، پذیرش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلیق
تصویر خلیق
((خَ))
خوش خلق، خوش خوی، سزاوار، شایسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلقت
تصویر خلقت
((خِ قَ))
آفرینش، فطرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملقی
تصویر ملقی
((مُ))
اندازنده (بر زمین و جز آن)، املاء کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملقی
تصویر ملقی
((مُ قا))
انداخته شده (بر زمین و جز آن)، املاء کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
آفرینش، مردم، نو آوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلق
تصویر خلق
آفریدن، ایجاد و احداث کردن مردمان، مردم خوی، طبع، نهاد، مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلی
تصویر خلی
آسوده دل، کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلق
تصویر خلق
به وجود آوردن، آفریدن، آفرینش، کنایه از مردم یک کشور، برای مثال خلق چین، کنایه از مردم، مردمان، (تصوف، فلسفه) جهان مادی
فرهنگ فارسی عمید
انداخته افتاده بر زمین، جمع لقیه، : درد ها رنج ها پرندگان زود باوران دیدار کردن دیدار کننده، بندنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلق
تصویر خلق
((خَ لِ))
نیکخوی، خوش خوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
((خُ))
خوی، عادت، جمع اخلاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
((خَ لَ))
کهنه، ژنده، جمع خلقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
((خَ))
آفریدن، آفرینش، آفریده، مخلوق، مردم، انسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلق
تصویر خلق
خوی، طبع، عادت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلق
تصویر خلق
کهنه، پوسیده، مندرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلقیات الخیشوم
تصویر خلقیات الخیشوم
آب ششان
فرهنگ لغت هوشیار