گیاهی از تیرۀ پروانه واران با برگ های کوچک، گل های سفید، زرد یا آبی کم رنگ و دانه هایی که در غلافی شبیه غلاف باقلا جا دارد و مصرف خوراکی دارد، بسله، ملک
گیاهی از تیرۀ پروانه واران با برگ های کوچک، گل های سفید، زرد یا آبی کم رنگ و دانه هایی که در غلافی شبیه غلاف باقلا جا دارد و مصرف خوراکی دارد، بَسلِه، مُلک
مکانی نزدیک بدو منزلی شیراز و اطراف آن کوه و خانه ها در پهلوی کوه ساخته اند و بیشتر محصول آنجا کوه ها تاک انگور است و آب آن از باران و انگور آن ضخیم و سطبر پوست وشیرین شود و از آن شیره و دوشاب پزند و به اهل شهر فروشند. غالب ارامنه آن انگور را شراب کنند و بعمل آورند و بدور و نزدیک فرستند و فروشند و بروم و فرنگ برند و پسندند و مشهور عالم گردیده، چنانکه شعرا در اشعار آورده اند. (از انجمن آرای ناصری) : تعالی زین نگار خلری و جلوه های او که گاهش جلوه اندر روم و گاهی در فرنگستی. ؟ (از انجمن آرای ناصری). آبی که آبکش کند اندر خم کی همچو باده ایست در خلر. ؟ (از انجمن آرای ناصری). رجوع به خلار در این لغت نامه شود. - شراب خلر، شراب معروف به ی نظیر است که در خلر (خلار) نزدیک شیراز بعمل می آید
مکانی نزدیک بدو منزلی شیراز و اطراف آن کوه و خانه ها در پهلوی کوه ساخته اند و بیشتر محصول آنجا کوه ها تاک انگور است و آب آن از باران و انگور آن ضخیم و سطبر پوست وشیرین شود و از آن شیره و دوشاب پزند و به اهل شهر فروشند. غالب ارامنه آن انگور را شراب کنند و بعمل آورند و بدور و نزدیک فرستند و فروشند و بروم و فرنگ برند و پسندند و مشهور عالم گردیده، چنانکه شعرا در اشعار آورده اند. (از انجمن آرای ناصری) : تعالی زین نگار خلری و جلوه های او که گاهش جلوه اندر روم و گاهی در فرنگستی. ؟ (از انجمن آرای ناصری). آبی که آبکش کند اندر خم کی همچو باده ایست در خلر. ؟ (از انجمن آرای ناصری). رجوع به خلار در این لغت نامه شود. - شراب خلر، شراب معروف به ی نظیر است که در خلر (خلار) نزدیک شیراز بعمل می آید
نوعی از غله شبیه بکرسنه. (ناظم الاطباء). جلبان. (یادداشت بخط مؤلف). نباتی است که میوه آن در غلافی است مانند غلاف باقلا و در طعم نزدیک به باقلاست و دانه های آن نزدیک به گردیست. در عربی بعضی خلر را باقلا و برخی جلبان و برخی ماش دانسته اند: دانه ای است شبیه کرسنه و ساقۀ او کمتر از ذرعی و برگش ریزه و گلش مابین سفیدی و زردی و غلافش شبیه به غلاف باقلا کوچکتر و پوست آن غلیظتر و عریض تر وبسیار سفید باشد و دانۀ او بقدر نخود کوچکی آنرا جلبان ابیض نامند. دوم آنکه کوچکی و تدویر کمتر از اول می باشد و آنرا بنقه نامند و مذکور شد. سوم طویل الغلاف قریب به باقلا و سیاه رنگ و دانۀ آن مستدیر مایل بزردی است و بسیار تلخ و در مصر بسیله گویند. چهارم دانۀ او کوچکتر و پهن و اغبر است و جلبان اسود نامندو پنجم رقیق الغلاف سفیددانه است و او را قصاص گویند. (از تحفۀ حکیم مؤمن). گیاهی است ازتیره بقولات و از دستۀ پیچی ها که دانه هایش شبیه به نخود و یا پوست تیره رنگ متمایل به سیاه است که جزو بنشنها محسوب است. و در تداول اهالی خراسان، آنرا ململی گویند. (از گیاه شناسی گل گلاب)
نوعی از غله شبیه بکرسنه. (ناظم الاطباء). جلبان. (یادداشت بخط مؤلف). نباتی است که میوه آن در غلافی است مانند غلاف باقلا و در طعم نزدیک به باقلاست و دانه های آن نزدیک به گردیست. در عربی بعضی خلر را باقلا و برخی جلبان و برخی ماش دانسته اند: دانه ای است شبیه کرسنه و ساقۀ او کمتر از ذرعی و برگش ریزه و گلش مابین سفیدی و زردی و غلافش شبیه به غلاف باقلا کوچکتر و پوست آن غلیظتر و عریض تر وبسیار سفید باشد و دانۀ او بقدر نخود کوچکی آنرا جلبان ابیض نامند. دوم آنکه کوچکی و تدویر کمتر از اول می باشد و آنرا بنقه نامند و مذکور شد. سوم طویل الغلاف قریب به باقلا و سیاه رنگ و دانۀ آن مستدیر مایل بزردی است و بسیار تلخ و در مصر بسیله گویند. چهارم دانۀ او کوچکتر و پهن و اغبر است و جلبان اسود نامندو پنجم رقیق الغلاف سفیددانه است و او را قصاص گویند. (از تحفۀ حکیم مؤمن). گیاهی است ازتیره بقولات و از دستۀ پیچی ها که دانه هایش شبیه به نخود و یا پوست تیره رنگ متمایل به سیاه است که جزو بنشنها محسوب است. و در تداول اهالی خراسان، آنرا مُلْمُلی گویند. (از گیاه شناسی گل گلاب)
گیاهی است از تیره پروانه واران جزو دسته سفید یا آبی و یا زرد. ارتفاع آن بیک متر میرسد. دانه های وی بمقدار یک نخود است و در غلافی جای دارد. سبز آنرا خام میخورند و رسیده و خشک شده آنرا می پزند و میخورند ململی بسله کلول
گیاهی است از تیره پروانه واران جزو دسته سفید یا آبی و یا زرد. ارتفاع آن بیک متر میرسد. دانه های وی بمقدار یک نخود است و در غلافی جای دارد. سبز آنرا خام میخورند و رسیده و خشک شده آنرا می پزند و میخورند ململی بسله کلول
سویا، گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، سوژا، نخود چینی
سُویا، گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، سُوژا، نُخُود چینی
دهی است از دهستان نرم آب بخش دو دانگۀ شهرستان ساری. واقع در هفت هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. این دهکده کوهستانی و جنگلی با آب و هوای معتدل و مرطوب و دارای 690 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات، لبنیات، ارزن و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان کرباس و شال می بافند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان نرم آب بخش دو دانگۀ شهرستان ساری. واقع در هفت هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. این دهکده کوهستانی و جنگلی با آب و هوای معتدل و مرطوب و دارای 690 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات، لبنیات، ارزن و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان کرباس و شال می بافند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
خالی از هوا، جائی که در آن کسی نباشد جای خالی، بیت الخلا، خلوتگاه، آب دست، جای مستراح، جز واژه جز را آنندراج به نادرست تازی دانسته آبخانه جایی ادبخانه آبریزگاه، تی تهیک خالی بودن، فارغ بودن، مقابل ملا، جایی که در آن کسی نباشد جای خلوت مقابل ملا (ملا)، جای خالی از هوا، آنست که دو جسم با یکدیگر تماس نیافته باشند و بین این دو جسم دیگری که مماس هر دو باشد وجود نداشته باشد، مستراح جایی ادبخانه
خالی از هوا، جائی که در آن کسی نباشد جای خالی، بیت الخلا، خلوتگاه، آب دست، جای مستراح، جز واژه جز را آنندراج به نادرست تازی دانسته آبخانه جایی ادبخانه آبریزگاه، تی تهیک خالی بودن، فارغ بودن، مقابل ملا، جایی که در آن کسی نباشد جای خلوت مقابل ملا (ملا)، جای خالی از هوا، آنست که دو جسم با یکدیگر تماس نیافته باشند و بین این دو جسم دیگری که مماس هر دو باشد وجود نداشته باشد، مستراح جایی ادبخانه