جدول جو
جدول جو

معنی خلدمکانی - جستجوی لغت در جدول جو

خلدمکانی
(خُ مَ)
به آسمان برافراشته شده، در بهشت جایگزین شده. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خودمانی
تصویر خودمانی
مانند خودی، بی تکلف، با حالتی به دور از تکلف مثلاً خودمانی حرف می زد
فرهنگ فارسی عمید
(خُ مَ)
بهشت جای. دعائی است در حق مرده. رجوع به خلدآشیان شود. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ دِ)
محرم. مقابل بیگانه. خودی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خلد مکاتی
تصویر خلد مکاتی
به آسمان برافراشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودمانی
تصویر خودمانی
محرم، خودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودمانی
تصویر خودمانی
((خُ دِ))
خودی، خصوصی، بی تعارف و تکلف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خودمانی
تصویر خودمانی
صمیمی
فرهنگ واژه فارسی سره
آشنا، محرم، خودی
متضاد: بیگانه، غریبه، نامحرم، بی تکلف، خودحال، یک رنگ
متضاد: متکلف، صمیمی، صمیمانه، بی تکلفانه، خودحالانه
متضاد: رسمی، خصوصی، محرمانه، انتیم شدن، بی ریا شدن
متضاد: متکلف بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد