جای خرم و باصفا، بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، باغ بهشت، دار قرار، علّیین، دارالقرار، باغ ارم، سبزباغ، گشتا، دارالسّرور، فردوس اعلا، نعیم، باغ خلد، دارالخلد، جنّت، فردوس، رضوان، دارالسّلام، اعلا علّیین، دارالنّعیم، مینو، خلد، سرای جاوید، قدس برای مثال تا حروفش جمله عقل و جان شوند / سوی خلدستان جان پرّان شوند (مولوی - ۸۵۵)
جای خرم و باصفا، بِهِشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، باغِ بِهِشت، دارِ قَرار، عِلّیین، دارُالقَرار، باغِ اِرَم، سَبزباغ، گُشتا، دارُالسُّرُور، فِردُوسِ اَعلا، نَعیم، باغِ خُلد، دارُالخُلد، جَنَّت، فِردُوس، رِضوان، دارُالسَّلام، اَعلا عِلّیین، دارُالنَّعِیم، مینو، خُلد، سَرایِ جاوید، قُدس برای مِثال تا حروفش جمله عقل و جان شوند / سوی خلدستان جان پرّان شوند (مولوی - ۸۵۵)
دهی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 66 هزارگزی شمال زرند و هشت هزارگزی خاور راه فرعی راور زرند، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 97 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات و حبوبات میباشد. اهالی به کشاورزی گذران میکنند و راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 66 هزارگزی شمال زرند و هشت هزارگزی خاور راه فرعی راور زرند، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 97 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات و حبوبات میباشد. اهالی به کشاورزی گذران میکنند و راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مرکّب از: لا به معنی نه + مکان به معنی جای، بی جای. بی مکان. بیرون جای. صقع باری تعالی. صقع واجب. ناکجاآباد: ورای لامکانش آشیان است چگویم هر چه گویم بیش از آن است. ناصرخسرو. محتاج به دانۀ زمین نیست مرغی که به شاخ لامکان رفت. عطار. لامکانی نی که در وهم آیدت هر دمی در وی حیاتی زایدت. مولوی. بل مکان و لامکان در حکم او همچو در حکم بهشتی چارجو. مولوی (مثنوی ج 1 ص 97)، صورتش بر خاک و جان در لامکان لامکانی فوق وهم سالکان. مولوی. حق قدم بر وی نهد از لامکان آنگه او ساکن شود در کن فکان. مولوی. میزند بر تن ز سوی لامکان می نگنجد در فلک خورشید جان. مولوی. لامکانی که در او نور خداست ماضی و مستقبل و حالش کجاست. مولوی. هر دو عالم گشته است اجزای تو برتر از کون و مکان مأوای تو لامکان اندرمکان کرده مکان بی نشان گشته مقید در نشان. (از شرح گلشن راز)، از فروغ آفتاب لامکان جولان تو حلقۀ ذکری است گرم از ذره در هر روزنی. صائب. نباشد لامکان پرواز را با آسمان کاری که هرکس گشت دریاکش ز ساغر دست بردارد. صائب. لامکان سیران خبر دارند از پرواز ما شعلۀ ما رقص در بیرون مجمر میکند. صائب. - لامکان بودن، منزل معلوم و معین نداشتن
مُرَکَّب اَز: لا به معنی نه + مکان به معنی جای، بی جای. بی مکان. بیرون جای. صقع باری تعالی. صقع واجب. ناکجاآباد: ورای لامکانش آشیان است چگویم هر چه گویم بیش از آن است. ناصرخسرو. محتاج به دانۀ زمین نیست مرغی که به شاخ لامکان رفت. عطار. لامکانی نی که در وهم آیدت هر دمی در وی حیاتی زایدت. مولوی. بل مکان و لامکان در حکم او همچو در حکم بهشتی چارجو. مولوی (مثنوی ج 1 ص 97)، صورتش بر خاک و جان در لامکان لامکانی فوق وهم سالکان. مولوی. حق قدم بر وی نهد از لامکان آنگه او ساکن شود در کن فکان. مولوی. میزند بر تن ز سوی لامکان می نگنجد در فلک خورشید جان. مولوی. لامکانی که در او نور خداست ماضی و مستقبل و حالش کجاست. مولوی. هر دو عالم گشته است اجزای تو برتر از کون و مکان مأوای تو لامکان اندرمکان کرده مکان بی نشان گشته مقید در نشان. (از شرح گلشن راز)، از فروغ آفتاب لامکان جولان تو حلقۀ ذکری است گرم از ذره در هر روزنی. صائب. نباشد لامکان پرواز را با آسمان کاری که هرکس گشت دریاکش ز ساغر دست بردارد. صائب. لامکان سیران خبر دارند از پرواز ما شعلۀ ما رقص در بیرون مجمر میکند. صائب. - لامکان بودن، منزل معلوم و معین نداشتن
نام یکی از دهستانهای بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، در شمال باختری مشهد ومحدود است از طرف شمال به کوه تخت رستم، از جنوب به دهستان شاندیز، از باختر کوه بینالود و از خاور به دهستان بیزکی و چناران. کلیۀ قرای این دهستان که عبارت از 33 آبادی است در داخل دره و دامنه خاوری بینالود واقع است. این کوه بواسطۀ ارتفاعی که دارد ریزش برف و باران در ارتفاعات و دامنۀ آن زیاد و بالنتیجه از آب آن قراء و قصبات اطراف استفاده قابل ملاحظه نموده و کلیۀ دهات اطراف دارای محصول فراوان و باغات زیاد میباشد و بهمین جهت بیشتر قرای این دهستان ییلاقی و تفرج گاه اهالی شهر مشهد است. در 12هزارگزی جنوب خاوری گلمکان محلی است موسوم به چشمه سبز این محل دردامنۀ کوه نیشابور واقع شده و مساحت آن در حدود 1500 گز است. اطراف این محل را کوههای مرتفع احاطه نموده فقط از یک طرف به عرض تقریباً 30 یا 40 گز از بریدگی استفاده شده، راهی است که داخل این محوطه آب فراوانی از زمین میجوشد که استخر بزرگی را تشکیل داده واز اطراف این استخر نیز چشمه های فراوانی از دامنۀ کوه جاری است که آب این چشمه ها نیز داخل استخر شده وهمه این آبها از همان دهانه خارج و دهستان گلمکان را مشروب مینماید. بین این چشمه ها چشمه ای است موسوم به چشمۀ اشتها آب آن تا اندازه ای سرد و گواراست و برای هرگونه اغذیه محلل خوبی است. هوای آن بقدری سرد است که از 6هزارگزی اشجار آن کوتاهتر و تا 3هزارگزی خاتمه یافته از سه هزارگزی تا محل چشمه سبز فقط گیاه میروید. بواسطۀ صعب العبور بودن راه و سردی هوا و نداشتن سکنه، کمتر اهالی به آن محل میروند. بطور کلی گلمکان و قرای آن عموماً ییلاقی و کوهستانی است و از 33آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میشود. مجموع نفوس آن در حدود 14562 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام یکی از دهستانهای بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، در شمال باختری مشهد ومحدود است از طرف شمال به کوه تخت رستم، از جنوب به دهستان شاندیز، از باختر کوه بینالود و از خاور به دهستان بیزکی و چناران. کلیۀ قرای این دهستان که عبارت از 33 آبادی است در داخل دره و دامنه خاوری بینالود واقع است. این کوه بواسطۀ ارتفاعی که دارد ریزش برف و باران در ارتفاعات و دامنۀ آن زیاد و بالنتیجه از آب آن قراء و قصبات اطراف استفاده قابل ملاحظه نموده و کلیۀ دهات اطراف دارای محصول فراوان و باغات زیاد میباشد و بهمین جهت بیشتر قرای این دهستان ییلاقی و تفرج گاه اهالی شهر مشهد است. در 12هزارگزی جنوب خاوری گلمکان محلی است موسوم به چشمه سبز این محل دردامنۀ کوه نیشابور واقع شده و مساحت آن در حدود 1500 گز است. اطراف این محل را کوههای مرتفع احاطه نموده فقط از یک طرف به عرض تقریباً 30 یا 40 گز از بریدگی استفاده شده، راهی است که داخل این محوطه آب فراوانی از زمین میجوشد که استخر بزرگی را تشکیل داده واز اطراف این استخر نیز چشمه های فراوانی از دامنۀ کوه جاری است که آب این چشمه ها نیز داخل استخر شده وهمه این آبها از همان دهانه خارج و دهستان گلمکان را مشروب مینماید. بین این چشمه ها چشمه ای است موسوم به چشمۀ اشتها آب آن تا اندازه ای سرد و گواراست و برای هرگونه اغذیه محلل خوبی است. هوای آن بقدری سرد است که از 6هزارگزی اشجار آن کوتاهتر و تا 3هزارگزی خاتمه یافته از سه هزارگزی تا محل چشمه سبز فقط گیاه میروید. بواسطۀ صعب العبور بودن راه و سردی هوا و نداشتن سکنه، کمتر اهالی به آن محل میروند. بطور کلی گلمکان و قرای آن عموماً ییلاقی و کوهستانی است و از 33آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میشود. مجموع نفوس آن در حدود 14562 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه. دارای 150 تن سکنه که آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و توتون می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی آن جاجیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مَرگِوَر بخش سلوانا شهرستان ارومیه. دارای 150 تن سکنه که آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و توتون می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی آن جاجیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)