معنی لامکان لامکان بدون جا بی مکان، عالم الوهیت: محتاج بدانه زمین نیست مرغی که بشاخ لامکان رفت. (عطار) بیجای، بیرون جای، بی مکان فرهنگ لغت هوشیار