جمع واژۀ خلیل. (منتهی الارب) (ازتاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) : پسر گفت: ای پدر! فوائد سفر بسیار است از نزهت خاطر و تفرج بلدان و مجاورت خلان. (گلستان سعدی)
جَمعِ واژۀ خَلیل. (منتهی الارب) (ازتاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) : پسر گفت: ای پدر! فوائد سفر بسیار است از نزهت خاطر و تفرج بلدان و مجاورت خلان. (گلستان سعدی)
گوی باشد که طفلان بجهت جوزبازی کنند و مشتی از جوز بدست گرفته در آن میان اندازند، (برهان قاطع)، گوی کوچک است که کودکان در جوزبازی جوز را درمیان آن بیندازند و از جفت و طاق آن برد و باخت کنند، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)، حفره ای که در بازی گوز کنند و گوز را غلطانند تا در آن افتد، مغاکی که در آن گوز اندازند ببازی، مغاکچه ای که کودکان گاه گوز باختن کنند و آنگاه چیره باشند بر حریف که گوزشان در آن مغاک افتد و بعربی مزدات گویند: بسلامت چو بمن بازرسی ای فرزند راست غلطد بسوی خانج همه گوز پدر، سوزنی
گَوی باشد که طفلان بجهت جوزبازی کنند و مشتی از جوز بدست گرفته در آن میان اندازند، (برهان قاطع)، گوی کوچک است که کودکان در جوزبازی جوز را درمیان آن بیندازند و از جفت و طاق آن برد و باخت کنند، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)، حفره ای که در بازی گوز کنند و گوز را غلطانند تا در آن افتد، مغاکی که در آن گوز اندازند ببازی، مغاکچه ای که کودکان گاه گوز باختن کنند و آنگاه چیره باشند بر حریف که گوزشان در آن مغاک افتد و بعربی مِزدات گویند: بسلامت چو بمن بازرسی ای فرزند راست غلطد بسوی خانج همه گوز پدر، سوزنی