محمد بن عباد بن ملک داود خلاطی، ملقب به صدرالدین. از فقیهان حنفی بود. از کتب اوست: ’تلخیص الجامع الکبیر’ در فقه و ’مقصد المسند’ (مختصریست بر مسند امام ابوحنیف) و ’تعلیق بر صحیح مسلم’. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 910)
محمد بن عباد بن ملک داود خلاطی، ملقب به صدرالدین. از فقیهان حنفی بود. از کتب اوست: ’تلخیص الجامع الکبیر’ در فقه و ’مقصد المسند’ (مختصریست بر مسند امام ابوحنیف) و ’تعلیق بر صحیح مسلم’. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 910)
جمع واژۀ خاطی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خاطی شود. - امثال: مع الخواطی سهم صائب، در حق کسی گویند که بیشتر خطا کند و گاه صواب آرد. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ خاطی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خاطی شود. - امثال: مع الخواطی سهم صائب، در حق کسی گویند که بیشتر خطا کند و گاه صواب آرد. (منتهی الارب)
گروه مردم بهم آمیخته از هر جنس (واحد ندارد). (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، آمیختگی بعضی کار با بعضی و فساد حاصل شدگی در آن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: وقعوا فی خلیطی
گروه مردم بهم آمیخته از هر جنس (واحد ندارد). (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، آمیختگی بعضی کار با بعضی و فساد حاصل شدگی در آن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: وقعوا فی خلیطی
آزادی. رستگاری. رهایی. نجات. (ناظم الاطباء) : دل ز راحت نشان نخواهد داد غم خلاصی بجان نخواهد داد. خاقانی. گر از غم خلاصی طلب کردمی هم از نای نوشی سبب کردمی. خاقانی. ، شفا، رهایی از بند و زندان، فرار، فلاح. (ناظم الاطباء)
آزادی. رستگاری. رهایی. نجات. (ناظم الاطباء) : دل ز راحت نشان نخواهد داد غم خلاصی بجان نخواهد داد. خاقانی. گر از غم خلاصی طلب کردمی هم از نای نوشی سبب کردمی. خاقانی. ، شفا، رهایی از بند و زندان، فرار، فلاح. (ناظم الاطباء)