جدول جو
جدول جو

معنی خفیه - جستجوی لغت در جدول جو

خفیه
پوشیده، پنهان، در تصوف روح، خفیّ
تصویری از خفیه
تصویر خفیه
فرهنگ فارسی عمید
خفیه
پنهان، نهفته، با پوشیدگی، پنهانی
تصویری از خفیه
تصویر خفیه
فرهنگ فارسی عمید
خفیه
(کَ)
خفیه. نهان. (یادداشت بخط مؤلف). پوشیده. عدم آشکار. مخفی. (از ناظم الاطباء) : ادعوا ربکم تضرعاً و خفیهً. (قرآن 55/7). قل من ینجیکم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعاً و خفیهً لئن انجی̍نا من هذه لنکونن ّ من الشاکرین. (قرآن 63/6).
خفیه می گفتند سرها این بدان
تا نباید که خدا دریابد آن.
مولوی.
خفیه می گویند نامت را کنون
خفیه هم بانگ نماز ای ذوفنون.
مولوی.
دگر بخفیه نمی بایدم شراب و سماع
که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است.
سعدی.
که یکی از ملوک حواشی در خفیه پیامش فرستاد که ملوک آن طرف قدر چنان بزرگوار ندانستند و بی عزتی کردند بر ما گران آمد. (گلستان سعدی).
سعدی بخفیه خون جگر خورد بارها
این بار پرده از سر اسرار برگرفت.
سعدی (بدایع).
کریم عزوجل غیب دان و مطلع است
گرش بجهر بخوانی و گر بخفیه دراز.
سعدی.
- خفیه محال، زمین مخفی از حکومت. (ناظم الاطباء).
- در خفیه، در نهانی. پنهانی. پوشیده.
، جاسوس. (یادداشت بخط مؤلف). پلیس مخفی.
- پلیس خفیه، کارآگاه.
، آشکارا. (یادداشت بخط مؤلف). این کلمه از اضداد است
لغت نامه دهخدا
خفیه
(تَ عَزْزُ)
نهان گشتن کسی از کس دیگر. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). منه: خفیت له خفیه (خفیه) ، نهان گشتم مر او را
لغت نامه دهخدا
خفیه
پنهان، پوشیده
تصویری از خفیه
تصویر خفیه
فرهنگ لغت هوشیار
خفیه
((خُ یِ))
پنهان شدن، پوشیدگی
تصویری از خفیه
تصویر خفیه
فرهنگ فارسی معین
خفیه
پنهانی، خفا، خلوت، سری، پنهانی، مخفی، نهانی
متضاد: جلوت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صفیه
تصویر صفیه
(دخترانه)
مؤنث صفی، نام یکی از همسران پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ)
اخفاء. پوشیدن و پنهان کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
ج خفاء.
لغت نامه دهخدا
تصویری از خفیر
تصویر خفیر
پناه دهنده، نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفره
تصویر خفره
پیمان، پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفده
تصویر خفده
خم، کج، کوژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفچه
تصویر خفچه
شوشه زر و سیم طلا و نقره گداخته که در ناوچه آهنین ریخته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفجه
تصویر خفجه
گردو سرخ رنگ دارد عوسج ولیک
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان خلف بن عبدالصمد، گروهی که نماز را جز پشت سر رهنمود (امام) روا نمی دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
مونث خفیف: اسباب خفیفه. مونث خفی پنهان پوشیده نهفته، جمع خفایا خفیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیه
تصویر خلیه
زن بری از عیب، زن فارغ، کشتی بزرگ، کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیفه
تصویر خیفه
بیشه شیر، کارد ترس بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویه
تصویر خویه
کاچی خوراک زایمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیه
تصویر سفیه
نادان و کم عقل، بیخرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفیف
تصویر خفیف
سبک، ضد سنگین و گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفته
تصویر خفته
خوابیده بخواب رفته خسپیده، جمع خفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفیق
تصویر خفیق
آواز آب، آوای باد، چرتی، دل تپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزیه
تصویر خزیه
بلا، گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصیه
تصویر خصیه
بیضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیه
تصویر خطیه
گناه، خطایا، گناه آدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خایه
تصویر خایه
تخم، بیضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خافیه
تصویر خافیه
نهان، پنهان، پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفیه
تصویر حفیه
پا برهنگی، پا سودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخفیه
تصویر مخفیه
نهانی پنهانی مونث مخفی: قادر توانا از تفضلات مخفیه بی منتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخفیه
تصویر اخفیه
جمع خفاء
فرهنگ لغت هوشیار
مونث صفی: پاکیزه: یکرنگ زن مونث صفی، گزیده از غنیمت که پیغمبر امام یا رئیس برای خود بردارد، جمع صفایا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفیف
تصویر خفیف
کوچک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خفته
تصویر خفته
بالقوه
فرهنگ واژه فارسی سره