جدول جو
جدول جو

معنی خفایا - جستجوی لغت در جدول جو

خفایا
جاهای پنهان و دور از چشم
تصویری از خفایا
تصویر خفایا
فرهنگ فارسی عمید
خفایا
(خَ)
جمع واژۀ خفی و خفیه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) : و خفایای آن ماجری و خبایای آن حادثه محقق شد. (سندبادنامه ص 86)
لغت نامه دهخدا
خفایا
جمع خفیه خفی نهفته ها نهانها خفایای اسرار
تصویری از خفایا
تصویر خفایا
فرهنگ لغت هوشیار
خفایا
((خَ))
جمع خفیه، خفی، نهفته ها، نهان ها
تصویری از خفایا
تصویر خفایا
فرهنگ فارسی معین
خفایا
پنهان ها، پوشیده ها، نهفته ها، نهان ها، خلوت ها، مخفیگاه ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صفایا
تصویر صفایا
گزیدۀ غنیمت ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبایا
تصویر خبایا
جاهای پوشیده و پنهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطایا
تصویر خطایا
خطیئت ها، کارهای ناصواب، خطاها، گناه ها، جمع واژۀ خطیئت
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
جمع واژۀ صفی ّ است. (منتهی الارب). رجوع به صفی شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صفیه. (منتهی الارب). برگزیدۀ رئیس از غنیمت پیش از قسمت: کانت لرسول اﷲ ثلاث صفایا مال بنی النضیر و خیبر و فدک، خالصه ها، واز آن جمله است صفایای ملوک. رجوع به صفیّه شود
لغت نامه دهخدا
نام چند کس و از آن جمله است: 1- شخصی از نسل داود. 2- یکی از رؤسای بنی شمعون. 3- شخصی از بنی یساکار. 4- شخصی از ذریۀ شاول. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نوعی از غذای پختنی که ترکیب یافته است از گوشت و آب و ادویه و پرسیاوشان و نمک و در ’تفایا الخضراء’ پرسیاوشان ’تر’ است و در حالیکه در ’تفایا البیضاء ’’خشک’ میباشد. (از دزی ج 1 صص 147-148)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خلیّه. رجوع به خلیّه. در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خطیئه و خطیه
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خشیان، خشیی ̍، خشیاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خزیان. (ناظم الاطباء). رجوع به خزیان شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ ’خبیئه’ و ’خبی ٔ’ ’التمسوا الرزق فی خبایا الارض’. (از حدیث نبوی بنقل اقرب الموارد). و خفایای آن ماجری و خبایای آن حادثه محقق شد. (سندبادنامه ص 86). پسر را از بهر تجدید وصیت و تمکین از خبایای ودیعت پیش خواند. (از ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 203).
- سعدالخبایا، منزل بیست و پنجم از منازل قمر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شهر بزرگی است بین منبج و حلب، از اعمال منبج، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مونث صفی، گزیده از غنیمت که پیغمبر امام یا رئیس برای خود بردارد، جمع صفایا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خلیه، ناوها کشتی های بزرگ، کندوها جمع خلیه خانه های زنبور عسل کندو ها، جمع خلیه، کندو
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خطیئه، خود لغزی ها لغزها کژروی ها نا روایی ها جمع خطیئه گناهها خطاها کژرویها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خبیئه، خیم ها، توسنی جمع خبیثه پوشیده ها نهفته ها نهانیها مخفیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبایا
تصویر خبایا
((خَ))
جمع خبیئه، پوشیده ها، نهفته ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدایا
تصویر خدایا
الهی
فرهنگ واژه فارسی سره
خطاها، اشتباهات، خبطها، لغزش ها، گناه ها، بزه ها، ذنوب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پوشیده ها، نهفته ها، نهان ها، نهفتنی ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد