دهی است از دهستان چانۀ بخش شوش شهرستان دزفول. واقع در 15هزارگزی باختر راه شوسۀ اهواز بدزفول. این ده در دشت واقع و با آب و هوای گرمسیری و250 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کرخه. و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت می باشد. و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان چانۀ بخش شوش شهرستان دزفول. واقع در 15هزارگزی باختر راه شوسۀ اهواز بدزفول. این ده در دشت واقع و با آب و هوای گرمسیری و250 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کرخه. و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت می باشد. و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان تراکمۀ بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 122هزارگزی جنوب خاوری کنگان و یک هزارپانصدگزی شمال فرعی لار به گله دار. دارای 130 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و تنباکو می باشد. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان تراکمۀ بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 122هزارگزی جنوب خاوری کنگان و یک هزارپانصدگزی شمال فرعی لار به گله دار. دارای 130 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و تنباکو می باشد. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
وی یکی از شعرای باستان است که هزل و هجا می گفته و قصیدۀ هجائیۀ شعرا را که قریعالدهر کرده بود، جواب گفته و پاره ای از اشعار او در لغت نامۀ اسدی بشاهد آمده و این اشعار از سوزنی درباره اوست: من آن کسم که چو کردم بهجو گفتن رای هزار منجیک از پیش من کم آرد پای خجسته، خواجه نجیبی، خطیری و طیان قریع و عمعق و حکاک قرد یافه درای اگر بعهد منندی و در زمانۀ من مراستی ز میانشان همه برآی و درای. سوزنی (دیوان ص 93)
وی یکی از شعرای باستان است که هزل و هجا می گفته و قصیدۀ هجائیۀ شعرا را که قریعالدهر کرده بود، جواب گفته و پاره ای از اشعار او در لغت نامۀ اسدی بشاهد آمده و این اشعار از سوزنی درباره اوست: من آن کسم که چو کردم بهجو گفتن رای هزار منجیک از پیش من کم آرد پای خجسته، خواجه نجیبی، خطیری و طیان قریع و عمعق و حکاک قرد یافه درای اگر بعهد منندی و در زمانۀ من مراستی ز میانشان همه برآی و درای. سوزنی (دیوان ص 93)
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات