جدول جو
جدول جو

معنی خطی - جستجوی لغت در جدول جو

خطی
نوشته شده با دست مثلاً کتاب خطی
تهیه شده در الخطّ بحرین مثلاً نیزۀ خطی
تصویری از خطی
تصویر خطی
فرهنگ فارسی عمید
خطی
(خَطْ طی)
نام او مصطفی افندی معروف به موقوفانجی از شاعران و ادیبان دورۀ سلطان محمودخان اول بود. او پس از تحصیل علم بکار دیوانی پرداخت و سفارتها کرد و به سه زبان ترکی، فارسی و عربی آشنا بود و بهر سه شعر و نوشته های ادبی دارد. مرگ او بسال 1162 هجری قمری اتفاق افتاد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
خطی
(خُ طا)
جمع واژۀ خطوه و خطوه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
خطی
دستنویس
تصویری از خطی
تصویر خطی
فرهنگ لغت هوشیار
خطی
((خَ طِّ))
دست نوشته، منسوب به خطّ، سرزمینی در ساحل بحرین
تصویری از خطی
تصویر خطی
فرهنگ فارسی معین
خطی
دستنویس، دست نویس
تصویری از خطی
تصویر خطی
فرهنگ واژه فارسی سره
خطی
دست نوشته، دست نویس، غیرچاپی، خطدار
متضاد: چاپی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خطی
خطّيٌّ
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به عربی
خطی
Linear, Linearly
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خطی
linéaire, linéairement
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خطی
lineare, linearmente
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خطی
خطی , خطی طور پر
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به اردو
خطی
линейный , линейно
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به روسی
خطی
linear
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به آلمانی
خطی
лінійний , лінійно
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خطی
liniowy, liniowo
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به لهستانی
خطی
线性的 , 线性地
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به چینی
خطی
خطّی
دیکشنری اردو به فارسی
خطی
রৈখিক , রৈখিকভাবে
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به بنگالی
خطی
lineal, linealmente
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خطی
laini, kwa mstari
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خطی
doğrusal, doğrusal bir şekilde
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خطی
선형의 , 선형적으로
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به کره ای
خطی
線形の , 線形的に
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خطی
ליניארי , ליניארית
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به عبری
خطی
linear, linearmente
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خطی
linier, secara linier
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خطی
เชิงเส้น , แบบเส้นตรง
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به تایلندی
خطی
lineair
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به هلندی
خطی
रैखिक , रेखीय रूप से
تصویری از خطی
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خطیب
تصویر خطیب
کسی که خطبه می خواند، سخنران
فرهنگ فارسی عمید
سخنران، نوشته خوان، اندرز گوی انجمنیک خواستگار مردی که زن می خواهد مرد خطبه خوان سخنران، واعظ، جمع خطباء (خطبا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیر
تصویر خطیر
بزرگ، مهم، عظیم، با قدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیه
تصویر خطیه
گناه، خطایا، گناه آدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیب
تصویر خطیب
سخنران
فرهنگ واژه فارسی سره