معنی خطی
خطی
линейный , линейно
تصویر خطی
دیکشنری فارسی به روسی
واژههای مرتبط با خطی
خطی
خطی
دستنویس، دست نویس
فرهنگ واژه فارسی سره
خطی
خطی
دستنویس
فرهنگ لغت هوشیار
خطی
خطی
نوشته شده با دست مثلاً کتاب خطی
تهیه شده در الخَطّ بحرین مثلاً نیزۀ خطی
فرهنگ فارسی عمید
خطی
خطی
دست نوشته، منسوب به خطّ، سرزمینی در ساحل بحرین
فرهنگ فارسی معین
خطی
خطی
Linear, Linearly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خطی
خطی
linear
دیکشنری فارسی به آلمانی
خطی
خطی
лінійний , лінійно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خطی
خطی
liniowy, liniowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
خطی
خطی
线性的 , 线性地
دیکشنری فارسی به چینی