جدول جو
جدول جو

معنی خطاء - جستجوی لغت در جدول جو

خطاء
(خِ)
جمع واژۀ خطوه. (منتهی الارب). رجوع به خطوه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
خطاء
(خَطْ طا)
آنکه پیوسته خطا می کند. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
خطاء
(خَ)
ناراست. نقیض صواب، گناه بی قصد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
خطاء
گناهی غیر عمدی، سهو اشتباه نادرست
تصویری از خطاء
تصویر خطاء
فرهنگ لغت هوشیار
خطاء
((خَ))
سهو، گناه غیرعمد
تصویری از خطاء
تصویر خطاء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلاء
تصویر خلاء
جای خالی، جایی که در آن کسی نباشد، خلوت، در علم فیزیک فضایی که ماده ای در آن نباشد، جای خالی از هوا
فرهنگ فارسی عمید
(غَ زَ خوا / خا)
خطا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اَ طَءْ)
نعت تفضیلی از خطاء. خطاکارتر.
- امثال:
اخطاء من ذباب.
اخطاء من فراشه
لغت نامه دهخدا
تصویری از خلطاء
تصویر خلطاء
جمع خلیط آمیزگاران آمیزشکاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
خوش نویس و کسی که خوش می نویسد، استاد خط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطار
تصویر خطار
نیزه جنبان، روغن زه (زیتون)، فلاخن، شیر بیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطاب
تصویر خطاب
در خطبه تصرف داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصاء
تصویر خصاء
اخته کردن، خایه کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیطاء
تصویر خیطاء
گردن دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطاء
تصویر سطاء
تاختن فرو گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطال
تصویر خطال
سخت گیر تنگ گیر مردی که بر زن و فرزند سخت گیرد یولاف، سبوس
فرهنگ لغت هوشیار
پرده، پوشش، پرده پوشش پرده پوشش. یا غطای و طاری قاری. پوشش و پرده گسترده سیاه (مانند قیر)
فرهنگ لغت هوشیار
پسته زمین پست بوب گستردنی، پرده، چادر زمین نشیب و پست میان زمینهای بلند. گستردنی مقابل عطا: (می بافتم تار و پود معنی از بهر وطای خضر و موسی) (تحفه العراقین) یا وطای ازرق. پرده کبود، آسمان نیلگون: (چون وحش پاس بست سپهر و زمین مباش منگر وطای ازرق و مگزین عطای خاک) (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطاف
تصویر خطاف
دزد، شیطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطباء
تصویر خطباء
جمع خطیب، جمع خطیب سخنرانان خطبه گویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطام
تصویر خطام
زره کمان، افسار شتر افسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطماء
تصویر خطماء
زن دراز بینی
فرهنگ لغت هوشیار
پنهانی، پوشیدگی، بطور مخفیانه، پوشیده شدن، نهفته گشتن، پوشیدگی نهانی نهفتگی مقابل ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذاء
تصویر خذاء
فروتنی نمودن، سبکی و سستی شنوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثطاء
تصویر ثطاء
تننده جولاهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطاء
تصویر بطاء
آهستگی نمودن، درنگ نمودن، کندی درنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطاء
تصویر اخطاء
خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطاء
تصویر اخطاء
خطا کردن، اشتباه کردن، منسوب به خطا کردن، خطا گرفتن بر کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاء
تصویر خلاء
((خَ))
جای خلوت، مستراح، فضا، فضای خالی از هوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خفاء
تصویر خفاء
((خَ))
پوشیدگی، نهانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطام
تصویر خطام
((خِ))
افسار، مهار، زه کمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطاف
تصویر خطاف
((خَ طّ))
پرستو، چنگال درندگان، چنگک، جمع خطاطیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطاب
تصویر خطاب
سخن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
خوشنویس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلاء
تصویر خلاء
پوچی، تهیگی
فرهنگ واژه فارسی سره