جدول جو
جدول جو

معنی خطآور - جستجوی لغت در جدول جو

خطآور
(شُ دَ / دِ)
ریشی که تازه روییده باشد، جوانی که ریش و سبلت آن تازه سبز شده باشد. (ناظم الاطباء). دارای خط بر رخسار. (یادداشت بخط مؤلف) :
دی کآمدم ز غاتفر آمد مرا به پیش
شیرین خطآوری چو شکر در قمیطره.
سوزنی.
از سبزه چو عارض خطآور
خاکش بلباس فستقی در.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خطور
تصویر خطور
گذشتن اندیشه ای به ذهن یا به یاد آمدن امری پس از فراموشی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ یَ)
گذشتن اندیشه به دل. فرا دل آمدن اندیشه. گذشتن بر دل. (یادداشت بخط مؤلف) ، نازک آمدن اندیشه. (زوزنی) ، ترسیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خطور
تصویر خطور
دلگذر آن چه به دل گذرد، یاد کرد بیاد آمدن بدل گذشتن بخاطر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطور
تصویر خطور
((خُ))
به دل گذشتن، به خاطر آمدن
فرهنگ فارسی معین