جدول جو
جدول جو

معنی خضروش - جستجوی لغت در جدول جو

خضروش
(خِضْرْ وَ)
شبیه خضر. کنایه از پیری:
سبزه خضروش جوانی یافت
چشمۀ آب زندگانی یافت.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوروش
تصویر خوروش
(دخترانه)
تابان و درخشان چون خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خروش
تصویر خروش
(پسرانه)
فریاد، بانگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خروش
تصویر خروش
بانگ، فریاد، بن مضارع خروشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
جمع واژۀ خرش. (منتهی الارب). رجوع به خرش شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
ده کوچکی است از دهستان امجر بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 62هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 6هزارگزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ یِ خِضْرْ وَ)
جوانی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خروش
تصویر خروش
بانگ و فریاد بی گریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروش
تصویر خروش
((خُ))
بانگ، فریاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خروش
تصویر خروش
اعتراض، طغیان
فرهنگ واژه فارسی سره
بانگ، ندا، دادوبیداد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره، نفیر، هیاهو
متضاد: سکوت، افغان، زاری، ضجه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گوساله ی رو به رشد، نام گاو
فرهنگ گویش مازندرانی