نام سرزمینی است بحوالی ضربه و بدانجا معدنی است که آنرا معدن خربه نامند. ابومنذر گوید خربه دختر قنص بن معدبن عدنان مادر بکر دختر ربیعه بن نزار بود که بدین سرزمین فرودآمد و نام او بر آنجا بماند. (از معجم البلدان)
نام سرزمینی است بحوالی ضربه و بدانجا معدنی است که آنرا معدن خربه نامند. ابومنذر گوید خربه دختر قنص بن معدبن عدنان مادر بکر دختر ربیعه بن نزار بود که بدین سرزمین فرودآمد و نام او بر آنجا بماند. (از معجم البلدان)
جمع واژۀ ضباب. (اقرب الموارد). رجوع به ضباب شود، {{نعت تفصیلی}} اسم تفضیل است، گویند: هو اضخم منه، آن ستبرتر از آن است یعنی بیشتر ضخیم است. و گاه در شعر مشدد آید، چون: ضخم یحب ّ الخلق الاضخمّا. (از اقرب الموارد). ضخم تر. سطبرتر. ضخیم تر: و لیس فی العضاه اکثر صمغاً منه و لا اضخم (ای من الطلح) . (تاج العروس، مادۀ طلح). و کان فیهم هو اضخم منه. (ابن جبیر)
جَمعِ واژۀ ضَباب. (اقرب الموارد). رجوع به ضباب شود، {{نعت تَفصیلی}} اسم تفضیل است، گویند: هو اضخم منه، آن ستبرتر از آن است یعنی بیشتر ضخیم است. و گاه در شعر مشدد آید، چون: ضخم یحب ّ الخلق الاضخمّا. (از اقرب الموارد). ضخم تر. سطبرتر. ضخیم تر: و لیس فی العضاه اکثر صمغاً منه و لا اضخم (ای من الطلح) . (تاج العروس، مادۀ طلح). و کان فیهم هو اضخم منه. (ابن جبیر)
هضبه در فارسی کوه پشت، پشته تپه، یک بار بارش کوه گسترده برزمین، کوهی که تنها ازیک پارچه سنگ باشد، کوه درازبلند ومنفرسرخ رنگ، کوه (مطلقا)، پشته کم گیاه، باران بزرگ قطره هضبات. وپیوسته،جمع هضاب
هضبه در فارسی کوه پشت، پشته تپه، یک بار بارش کوه گسترده برزمین، کوهی که تنها ازیک پارچه سنگ باشد، کوه درازبلند ومنفرسرخ رنگ، کوه (مطلقا)، پشته کم گیاه، باران بزرگ قطره هضبات. وپیوسته،جمع هضاب