مقابل وفاق، ناسازگاری، مخالفت، عمل ناشایست، در علم حقوق جرم پایین تر از جنحه، سخن ناحق و دروغ، بزه کار، خلافکار، در علم زیست شناسی نوعی درخت بید برخلاف: (حرف اضافه) برعکس، ضد
مقابلِ وفاق، ناسازگاری، مخالفت، عمل ناشایست، در علم حقوق جرم پایین تر از جنحه، سخن ناحق و دروغ، بزه کار، خلافکار، در علم زیست شناسی نوعی درخت بید برخلافِ: (حرف اضافه) برعکسِ، ضدِ
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
پَرَستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بَلوایه، چِلچِله، پَرَستوک، بالوایه، بَلَسک، باسیج، پَرَستُک، فَرَشتو، اَبابیل، فَرَستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
صحرائی است میان حجاز و شام. (منتهی الارب). یاقوت می گوید: گویند نام مفازه ای است در بین حجاز و شام اما بنابر قول معتبر نام بریدی است در بین بالس و حلب که از امکنۀ معروف و دارای آثار آبادی و قراءمی باشد در امتداد پانزده میل. (از معجم البلدان)
صحرائی است میان حجاز و شام. (منتهی الارب). یاقوت می گوید: گویند نام مفازه ای است در بین حجاز و شام اما بنابر قول معتبر نام بریدی است در بین بالس و حلب که از امکنۀ معروف و دارای آثار آبادی و قراءمی باشد در امتداد پانزده میل. (از معجم البلدان)
چیدن میوه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خرف. مخرف، اقامت کردن قومی در فصل خریف. خرف. مخرف، باریدن باران خریف و باران نخست در اول زمستان. (منتهی الارب). خرف. مخرف
چیدن میوه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خَرف. مخرف، اقامت کردن قومی در فصل خریف. خرف. مخرف، باریدن باران خریف و باران نخست در اول زمستان. (منتهی الارب). خرف. مخرف
ناسازگاری، آستین، ناساز، بیهوده (باطل)، پا پاد آخشیج (ضد)، نیسان نیسانی، بید از درختان نا سازی نا سازگاری سرپیچی مقابل موافقت، ناهمتا مخالف عکس ضد مقابل موافق یا بر خلاف... بر عکس ضد، ناحق دورغ، یکی از شعب فن جدل که کیفیت ایراد حجتهای شرعی و دفع شبهات با ایراد براهین قطعی شناخته شود. عملی نا شایسته که مجازاتش حبس تکدیری از ده تا (ک) روز یا غرامت تا دویست ریال است. مخالفت کردن، موافقت نکردن، ناسازگاری
ناسازگاری، آستین، ناساز، بیهوده (باطل)، پا پاد آخشیج (ضد)، نیسان نیسانی، بید از درختان نا سازی نا سازگاری سرپیچی مقابل موافقت، ناهمتا مخالف عکس ضد مقابل موافق یا بر خلاف... بر عکس ضد، ناحق دورغ، یکی از شعب فن جدل که کیفیت ایراد حجتهای شرعی و دفع شبهات با ایراد براهین قطعی شناخته شود. عملی نا شایسته که مجازاتش حبس تکدیری از ده تا (ک) روز یا غرامت تا دویست ریال است. مخالفت کردن، موافقت نکردن، ناسازگاری