- خصین
- تبرک تبر کوچک
معنی خصین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بردبار، ارجمند، استوار، کوشا، دردناک محکم پابرجا استوار، جزیل استوار مقابل رکیک کلام رصین
محکم، استوار
یار، دوست، صدیق، مصاحب
سامان کار
خیانت کننده، نا استوار، دغل، نادرست
بیضه
دشمن
جمع خصیله، پاره گوشت ها، گوشت های پی دار
خاکستر، نال (نعل)، کوه دو رنگ کوه سپید و سیاه
شهر بزرگ فراخشهر، گشاده دست نیکو کار
بزرگان
درشت خو
اندوخته، گوشت بوی گرفته
گریه در بینی، خنده در بینی
پر حاصل، پر آب و علف
دشمن، آنکه بدی و زیان کس دیگر را بخواهد و کینه از او در دل داشته باشد، بدخواه، عدو، خصم
ویژگی سخن محکم و استوار
خشینه، نوعی باز با چشم های سیاه و پرهای کبود در پشت، ویژگی این نوع باز مثلاً باز خشین
بیضه، خایه
استوار، محکم، مرصوص، بادوام، مدغم، متأکّد، مستحکم، ستوار، درواخ
اخته تخم کشیده مردی که بیضه اش را کشیده باشند اخته
اخته، ویژگی مرد یا حیوان نر که بیضه اش را کشیده باشند، خایه کشیده
جمع متشخص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع ملخص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)