جدول جو
جدول جو

معنی خصیب - جستجوی لغت در جدول جو

خصیب
پر حاصل، پر آب و علف
تصویری از خصیب
تصویر خصیب
فرهنگ فارسی عمید
خصیب
(خَ)
فراخ سال. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، بسیارغله. (از منتهی الارب). پرحاصل و سرسبز. (یادداشت بخط مؤلف) : همتی عالی و نعمتی متوالی و کنفی رحیب و مرتعی خصیب. (ترجمه تاریخ یمینی).
- ابوخصیب، گوشت. (منتهی الارب).
- بلد خصیب، شهر فراخ سال و بسیارغله. (منتهی الارب).
- رجل خصیب، مرد بسیار خیر و فراخ ناحیه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
خصیب
(خَ)
از پزشکان دوران ظهور خلافت عباسی است که مذهب نصرانیان داشت و در بصره نشو و نما کرده. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
خصیب
شهر بزرگ فراخشهر، گشاده دست نیکو کار
تصویری از خصیب
تصویر خصیب
فرهنگ لغت هوشیار
خصیب
((خَ))
پرآب، فراوان
تصویری از خصیب
تصویر خصیب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصیب
تصویر مصیب
(پسرانه)
آنکه حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خصیه
تصویر خصیه
بیضه، خایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصیب
تصویر عصیب
نوعی غذا که از رودۀ آکنده از دل و جگر درست می کنند، جگرآکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خضیب
تصویر خضیب
رنگین، خضاب کرده شده، رنگ کرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطیب
تصویر خطیب
کسی که خطبه می خواند، سخنران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصیم
تصویر خصیم
دشمن، آنکه بدی و زیان کس دیگر را بخواهد و کینه از او در دل داشته باشد، بدخواه، عدو، خصم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصیب
تصویر نصیب
بهره، حظ، بخت و اقبال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصاب
تصویر خصاب
شکوفه، خرما بن پر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصیب
تصویر نصیب
حظ و بهره، قسمت، سهم
فرهنگ لغت هوشیار
سرازیری نشیب، آماجیده آماژیده، دریابنده، درست، درستکار نیکرسنده بحقیقت امری صواب یابنده اصابت کننده مقابل مخطی: تاطبیب منطق نداند و جنس و نوع نشناسدء در میان فصل و خاصه و عرض فرق نتواند کرد وعلت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مصیب نتواند بود، درست گوینده، درست عمل درستکار، راست و درست: ملوک را یکی از رایهای صائب و تدبیرهای مصیب آنست که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصیب
تصویر عصیب
سخت دشوار، روز سخت گرم یا روز سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصیف
تصویر خصیف
خاکستر، نال (نعل)، کوه دو رنگ کوه سپید و سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
سخنران، نوشته خوان، اندرز گوی انجمنیک خواستگار مردی که زن می خواهد مرد خطبه خوان سخنران، واعظ، جمع خطباء (خطبا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصیل
تصویر خصیل
جمع خصیله، پاره گوشت ها، گوشت های پی دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبیب
تصویر خبیب
شکاف زمین شکاف دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خایب
تصویر خایب
نا امید، مایوس، بی بهره، نومید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شصیب
تصویر شصیب
سخت دشوار، بهره، بیگانه مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضیب
تصویر خضیب
حنا بسته، رنگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصیه
تصویر خصیه
بیضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصین
تصویر خصین
تبرک تبر کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصیم
تصویر خصیم
دشمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیب
تصویر خطیب
((خَ))
واعظ، سخنران، جمع خطباء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خضیب
تصویر خضیب
((خَ))
حنا بسته، خضاب کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصیه
تصویر خصیه
((خُ یِ))
بیضه، خایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصیم
تصویر خصیم
((خَ))
دشمن، جمع خصماء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خایب
تصویر خایب
((یِ))
ناامید
فرهنگ فارسی معین
((عَ ص))
نوعی خوراکی درست شده از روده گوسفند که آن را از دل و جگر انباشته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصیب
تصویر مصیب
((مُ))
راستکار، صواب یابنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نصیب
تصویر نصیب
((نَ))
بهره، قسمت، بخت، اقبال، جمع انصبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطیب
تصویر خطیب
سخنران
فرهنگ واژه فارسی سره