جدول جو
جدول جو

معنی خصوصاً - جستجوی لغت در جدول جو

خصوصاً
(نِ رَ نُ / نِ / نَ دَ)
بطور خصوص و علی الخصوص و بخصوص. بویژه. (ناظم الاطباء) : طبع بشریت است و خصوصاً از آن ملوک که دشوار آید ایشان را دیدن کس که مستحق جایگاه ایشان باشد. (تاریخ بیهقی). و نخجیرگاهی معروف است خصوصاً کوهستان کوبنجان. (فارسنامۀ ابن بلخی). و این احتیاط واجب آمد نگاه داشت نسل را خصوصاً نژاد پادشاهی. (فارسنامۀ ابن بلخی). خصوصاً در شب بتقریب در محلی آن قصۀ غلبه گرگرا عرضه داشتم. (انیس الطالبین)
لغت نامه دهخدا
خصوصاً
((خُ صَ نْ))
به طور خصوصی، علی الخصوص، به ویژه
تصویری از خصوصاً
تصویر خصوصاً
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خصوصا
تصویر خصوصا
مخصوصاً، به ویژه، بیژه، علی الخصوص، بالخصوص، به خصوص، سیّما، لاسیّما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصوصی
تصویر خصوصی
مقابل عمومی، مربوط به فرد یا افرادی معیّن مثلاً کلاس خصوصی،
شخصی مثلاً زندگی خصوصی،
مقابل دولتی، غیردولتی مثلاً بیمارستان خصوصی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصوصیت
تصویر خصوصیت
ویژگی، دوستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخصوصا
تصویر مخصوصا
خصوصاً، به ویژه، بیژه، علی الخصوص، بالخصوص، به خصوص، سیّما، لاسیّما
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
تفضیل دادن چیزی را بر چیزی دیگر وخاص کردن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به ’خص’ و ’خصیصی’ در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خلاصه ها. برگزیده ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ دَ)
از روی اصول. علی الاصول. براصول. باصل
لغت نامه دهخدا
(نِ شُ دَ)
خصوصاً و علی الخصوص و بطور خاص. (ناظم الاطباء). و رجوع به خصوصاً شود
لغت نامه دهخدا
(تَ عَ وُ)
خاص کردن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب). مصدر دیگریست برای ’خص’ و ’خصوص’
لغت نامه دهخدا
(خُ صی یَ)
در تداول فارسی زبانان، دوستی و یگانگی. ویژگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مصوص. (یادداشت مؤلف) (منتهی الارب). رجوع به مصوص شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
جمع واژۀ خصومت. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ صی یا)
صفتهای مخصوص. (ناظم الاطباء). این کلمه مستعمل فارسی زبانان است
لغت نامه دهخدا
تصویری از خصوصیات
تصویر خصوصیات
جمع خصوصیت صفتهای مخصوص ویژگیها
فرهنگ لغت هوشیار
علی الخصوص و به طور خاص، نامبرک به ویژه (واژه های فارسی) بالا ختصاص اختصاصا، خاصه ویژه، همه - مخصوصا حسن - خوشحال بودن، د، عمدا، مخصوصا این حرف را زدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخصوصات
تصویر مخصوصات
جمع مخصوصه، ویژگان جمع مخصوصه (مخصوص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصوصیت
تصویر خصوصیت
خاص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصومات
تصویر خصومات
جمع خصومت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصوصی
تصویر خصوصی
یگانه یکرنگ، نهانی درونی، ویژه از آن شخصی داخل: (زندگی خصوصی اشخاص را در نظر میگیرد)، صمیمی: (با او خصوصی است) یا نامه (مراسله) خصوصی. نامه ای که فقط بدست مخاطب باید برسد و محرمانه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصوصا
تصویر خصوصا
بویژه، علی الخصوص و بخصوص، به ویژه بطور خصوص علی الخصوص بویژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصوصی
تصویر خصوصی
((خُ))
شخصی، داخلی، محرمانه و غیرعلنی، خاص، ویژه، مربوط به اشخاص حقیقی و حقوقی خارج از نظارت یا حوزه کارهای دولت، مقابل دولتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصوصیت
تصویر خصوصیت
((خُ یَّ))
ویژگی، اختصاص، آشنایی، دوستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصومات
تصویر خصومات
((خُ))
جمع خصومت، دشمنی ها، عداوت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصولاً
تصویر اصولاً
((اُ لَ نْ))
اساساً، اصلاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخصوصاً
تصویر مخصوصاً
((مَ صَ نْ))
بویژه، بخصوص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصوصیت
تصویر خصوصیت
ویژگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خصوصی
تصویر خصوصی
مردمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخصوصا
تصویر مخصوصا
به ویژه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خصوصا
تصویر خصوصا
به ویژه
فرهنگ واژه فارسی سره
خصوصیات، ویژگی، مختصات، صمیمیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خصوصی
تصویر خصوصی
Private
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کیفیّت ها، ویژگی ها
دیکشنری اردو به فارسی
ویژگی، مشخّصه
دیکشنری اردو به فارسی